چرا یادداشت‌ می‌نویسم؟

 

دوست داشتم اولین یادداشتم هم‌سنگ شاهکار‌های قرن باشد اما راستش را بخواهید سه ساعت است که دارم می‌نویسم و دور می‌ریزم. از آن جا که تمایلی نداشتم بیشتر از این خودم را شکنجه کنم، ترجیح دادم بادمجان واکس زدن را کنار بگذارم و در عوض متنی ساده و صمیمی برایتان بنویسم. امیدوارم خیرش را ببینید.

 

1

داستان از این قرار است که بعد از سال ها زبان آموزی، مربی زبان شده‌ام و صبح تا شب سر و کارم با یادگیری است. صبح‌ها یاد می‌گیرم و شب‌ها به یادگیری زبان آموزانم کمک می‌کنم. در تمام مدتی که مشغول چرخه یادگیری و یاددهی بودم قصد داشتم  تجربیات زبان آموزی‌ام را یکجا جمع کنم و در اختیار زبان آموزانم قرار دهم ولی متاسفانه دلایلی سبب می‌شد این کار را مدام عقب بیاندازم.

 

2

بالاخره آبان ماه همین امسال موفق شدم مهمترین نکات را در مقاله‌ای جامع با عنوان «چگونه زبان انگلیسی یادبگیریم؟» جمع آوری کنم. هرچند که نوشتنش فرایند زمان بری بود، برایم خیلی خوشحال کننده بود که توانستم این کار را به پایان برسانم. البته بعد از نگارش این مقاله متوجه مطلبی شدم.

تمام نکات پراکندای که در مورد زبان آموزی در ذهن داشتم سبب شده بود نتوانم شکاف‌های دانشم را ببینم. اما حالا که قفسه‌های کتابخانه ذهنم را مرتب کرده بودم، در هر قفسه فقط به اندازه چند صفحه نا‌چیز مطلب مفید و کاربردی می‌دیدم. ناگفته نماند که همین مقاله جامع هم آن قدر‌ها که فکر می‌کردم جامعیت نداشت و نکات زیادی را هنوز می‌شد به آن اضافه کرد.

 

3

وقتی دیدم اندک دانسته هایم در مقابل اقیانوس چیزهایی که نمی‌دانم و کهکشان چیزهایی که  نمی‌دانم نمی‌دانم  قدرت عرضه اندام ندارد، تصمیم گرفتم در سبک زندگی‌ام تجدید نظر کنم و به شکلی حرفه‌ای‌‌تر، برنامه‌ای برای یادگیری ترتیب بدهم. قصد کردم که هر روز مطالعه جدی داشته باشم و به مطالب این سایت شاخ و برگ بدهم؛ ولی کار آسان‌نما بود و به قول حافظ: «افتاد مشکل‌ها». نوشتن مطالب کیفی واقعا زمان‌بر بود و کار به کندی پیش می‌رفت. در این گیر و دار کافی بود یک روز نوشتن را رها کنم که دستم سرد شود و از پس نوشتن چند جمله ساده هم بر نیایم.

 

4

بعد از این، استراتژی‌ام را تعییر دادم. سعی کردم نوشتن مقاله‌ها را به چند قسمت قابل مدیریت تقسیم کنم. به علاوه عادت یادداشت نویسی را هم به برنامه‌ام اضافه کردم تا مطمئن باشم جریان خلاقیت در زندگی‌ام قطع نمی‌شود. در واقع فلسفه نوشتن این یادداشت ها هم همین است: حفظ جریان خلاقیت در زندگی، برای  تقویت عضلات نگارشی.

 

نمی‌دانم از چه خواهم نوشت ولی سعی می‌کنم چیزهایی باشد که ارزش خواندن داشته باشد. چیز‌هایی که شاید به اندازه ذره‌ای در زندگی خواننده تاثیر مثبت بگذارد. صد البته که مخاطب اول نوشته‌هایم خودم هستم و بعد از آن هر عزیزی که احساس کند کلماتم ارزش وقت ارزشمندش را دارند.

 

باری،

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *