پیشنوشت
چگونه زبان انگلیسی یاد بگیریم؟، چه در شروع یادگیری زبان باشید چه در میانه آن، حتما به این سوال فکر کردهاید. این دغدغه کاملا طبیعی است و خود من هم درگیر این سوال بوده و هستم؛ چه در زمانی که زبانآموز بودم و چه در حال حاضرکه مربی زبان شدهام. برای همین هم مدت زیادی را صرف مطالعه و تحقیق کردم تا بهترین روش برای یادگیریزبان را پیدا کنم. در مسیر یادگیری و یاددهی با جوابهای گوناگونی مواجه شدم ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که هیچ بهترین روشی وجود ندارد که برای همه افراد در همه شرایط جواب بدهد، اما اصولی برای یادگیری وجود دارد که اگر زبانآموزان آنها را فرابگیرند و بعد از شخصی سازی به کارببرند، یادگیریاثر بخشتری خواهند داشت.
پس برای اینکه به بهینهترین شکل ممکن زبان یادبگیریم باید روی یادگیری شیوه موثر یادگیری تمرکز کنیم و توانایی مدیریت فرایند یادگیریمان را به دست آوریم. با این کار قادر میشویم مسئولیت یادگیریمان را به عهده بگیریم و به زبانآموزی مستقل تبدیل شویم. البته زبانآموزانی که هنوز ب توانایی مستقل فکرکردن و مسئولانه عملکردن را ندارند، نمیتوانند مستقل زبان یادبگیرند و تا زمانی که این توانمندیها را کسب نکردهاند، وابسته به مربی هستند. طبیعتا همانطور که از عنوان این مقاله پیداست، مخاطب اصلی مطالبی که در ادامه میآید زبانآموزان بالغ هستند؛ یعنی زبان آموزانی که هم میتوانند مستقل فکر کنند و هم مسئولانه عمل کنند. این زبانآموزان معمولا حداقل 16 سال سن دارند.
در این مقاله سعی میکنم ابتدا تعریف درستی از زبانآموزی مستقل ارائه دهم، سپس کمی درمورد اهمیت این موضوع صحبت میکنم و در نهایت به این میپردازم که چگونه میتوان مستقل زبان یادگرفت. مطالب بخش اول و دوم بیشتر از جنس تئوری هستند و مبنای بحث را تشریح میکنند. اما در بخش سوم بیشتر به توصیههای کاربردی و گامهای عملی پرداخته میشود. در پایان این مقاله مسیر یادگیری زبان برای شما کاملا شفاف خواهد شد و بلافاصله میتوانید یادگیری خودتان را آغاز کنید.
این مقاله قرار است جامع ترین راهنمای زبانآموزی مستقل باشد؛ بنابراین محتوای آن به مرور زمان پختهتر میشود.
اگر مایل هستید به درک کاملتری از زبانآموزی مستقل برسید حتما از اول تا آخر مقاله را بخوانید، اما اگر فقط به دنبال توصیههای عملی هستید از بخش سوم خواندن را شروع کنید.
بخش اول: زبانآموزی مستقل چیست؟
در این بخش با مفاهیم بنیادی زبانآموزی مستقل آشنا میشوید
تعریف زبانآموزی مستقل
در ادبیات علمی آموزش زبان، مفهوم «زبانآموزی مستقل» با لفظ «Independent Language Learning» ویا «Self-Directed Language Learning» به معنی «زبانآموزی خودگردان» شناخته میشود. زبانآموزی مستقل همچنین به مفهوم «Learner Autonomy» یا «استقلال زبانآموز» بسیار نزدیک است، و در ادبیات روزمره با لفظ «خودآموزی» یا «خودخوانی» و معادلهای آن یعنی «Self-Learning» و «Self-Studying» قرابت مفهومی دارد.
زبانآموزی مستقل رویکردی به یادگیری زبان است که در آن زبانآموز با یادگیریِ شیوه موثر یادگیری، مسئولیت یادگیریاش را به عهده میگیرد و توانایی مدیریت فرایند یادگیری را کسب میکند. به عبارت دیگر قادر میشود به طور مستقل به یادگیری زبان بپردازد.
با در نظر گرفتن تعریف بالا میتوانیم تعریفی هم برای زبانآموز مستقل ارائه کنیم:
«زبانآموز مستقل» یا « Independent Language Learner» شخصی است بالغ، که میتواند با یادگرفتنِ شیوه یادگیریِ موثر، مسئولیت یادگیریِ خودش را به عهده بگیرد و فرایند یادگیریاش را مدیریت کند.
آیا برای یادگیریزبان نیاز به مربی داریم؟
وقتی برای اولین بار عبارت «زبانآموزی مستقل» به گوشتان میخورد ممکن است سوالی به ذهنتان برسد: آیا واقعا میتوان به تنهایی زبان یادگرفت؟ به عبارت دیگر برای یادگیری زبان نیاز به مربی داریم یا نه؟
این سوال نتیجه برداشت غلط از معنای واژه «مستقل» است. در واقع زبان آموزی مستقل در مقابل یادگیری با مربی نیست، بلکه در مقابل یادگیری وابسته به مربی است. اهمیتی ندارد که خودتان به تنهایی یاد میگیرید یا با مربی پیش میروید؛ مهم آن است که در هر دو حالت مستقل باشید نه وابسته. زیرا یادگیری وقتی در بهترین حالت خود اتفاق میافتد که ما مسئولیت یادگیری را به عهده گرفته باشیم و فعالانه آن را مدیریت کنیم.
اگر بخواهید به طور مستتقل زبان یادبگیرید داشتن مربی حداقل در ابتدای مسیر برای یادگرفتن شیوه یادگیری ضروری است. اما بعد از آن میتوان از کمک مربی صرفا برای تسریع فرایند یادگیری استفاده کرد. اگر از همان ابتدا بدون مربی شروع به یادگیری کنید ممکن است به این دلیل که با راه و چاه یادگیری زبان آشنا نیستید وقت و انرژی زیادی را حین آزمون و خطا کردن از دست بدهید. اما بعد از اینکه ابتدای مسیر را با مربی خود طی کردید و به استقلال در زبانآموزی رسیدید، میتوانید به تنهایی مسیر یادگیری خود را ادامه دهید. زیرا در این مرحله توانایی به تنهایی پیشرفتن را دارید و نیاز جدیای به داشتن مربی نخواهید داشت.
البته همانطور که گفتم برای رشد سریعتر میتوانید سراغ مربی بروید؛ قطعا داشتن مربی در مسیر زبانآموزی به شما کمک میکند موانع را راحتتر کنار بزنید. فقط به یاد داشته باشید که مسئولیت یادگیری حتی در زمانی که با مربی پیش میروید همچنان با خود شماست؛ مربی صرفا میتواند با ارائه دادن راهکار های تخصصی مشکلات شما را سریعتر حل کند و منجر به رشد سریعتر شما بشود ولی حل مشکل به عهده خود شماست. به عبارت دیگر این شما هستید که باید زبان را یادبگیرید نه مربی. اگر مربی سریعترین روش یادگیری را هم در اختیار شما بگذارد ولی شما هیچ تلاشی برای یادگیریتان نکنید. رشدی صورت نمیگیرد. برعکس این موضوع هم صادق است، اگر بدترین روش یادگیری جهان را هم در اختیار داشته باشید، میتوانید با تلاش مستمر به نتیجه خوبی در یادگیری برسید حتی اگر مجبور باشید سالها برای دیدن نتیجه صبر کنید.
نکته: علت اینکه به جای استفاده از واژه، معلم، مدرس، استاد و یا دیگر کلمات مترادف، از واژه «مربی» در این مقاله استفاده میکنم این است که مربی (به معنی پرورش دهنده) بار معنایی متناسبتری با زبانآموزی مستقل دارد. واژههای دیگر ممکن است فضای آموزشی رسمی را تداعی کنند که در آنها معلم پارچ پر از دانش است و دانشآموزان لیوانهای خالی. اما مربی قرار نیست که به زبانآموز ماهی بدهد، بلکه قرار است ماهیگیری را به او بیاموزد. مربی نه به عنوان کسی که در جایگاه بالاتری قرار دارد، بلکه به عنوان همراه و حامی رشد زبانآموز، سعی میکند با کنار زدن موانع یادگیری کمک کند مهاتهای اوپرورش یابند. واژه مربی به این معنا، تقریبا با واژه «Mentor» ترادف دارد.
دوطرز فکر اشتباه درباره زبانآموزی
اگر درباره زبانآموزی اطلاعات زیادی نداشته باشید به احتمال زیاد به یکی از این دو گروه تعلق دارید:
- گروهی که اعتقاد دارند درهیچ کجای مسیر زبانآموزی نیازی به مربی نیست و بهترین شیوه یادگیری زبان، خودآموزی خالص است.
- گروهی که اعتقاد دارند از ابتدا تا انتهای زبانآموزی نیاز به مربی داریم و ابدا نمیتوان به تنهایی زبان یادگرفت.
مشکل گروه اول این است که از تجربه افراد خبره برای رشد سریعتر استفاده نمیکنند و در نتیجه مجبور میشوند همه آن تجربهها را با صرف زمان و انرژی زیاد دست بیاورند. مشکل گروه دوم هم این است که وزن زیادی به نقش مربی میدهند و فکر میکنند یادگیریزبان بدون حضور مربی اتفاق نمیافتد. این افراد هم به خاطر این طرز فکر هزینههای اضافی زیادی را متحمل میشوند.
بهتر است سعی کنیم جزو این دو گروه نباشیم و به یاد داشته باشیم که:
- حیف است عمر محدودمان را با آزمون و خطاهای غیر ضروری هدر بدهیم؛ زیرا آنقدر زنده نمیمانیم که بخواهیم همه چیز را خودمان تجربه کنیم.
- اصل کار یادگیری توسط زبانآموز انجام میشود. نه مربی، نه هیچکس دیگر، نمیتواند به معنای واقعی کلمه به کسی زبان یاد بدهد.
به خاطر اهمیت این موضوع باز هم تکرار میکنم، هر زبانآموز بالغ در آغاز راه باید برای یادگیری شیوه درست یادگیری به یک مربی مجرب مراجعه کند؛ ولی بعد از آن نیاز جدیای به حضور مربی وجود ندارد. اگر بعد از مراحل اولیه زبانآموز همچنان بخواهد که زیر نظر مربی باشد، باید این تصمیم را آگاهانه بگیرد و بداند که یادگیری او تابع فعالیت خود اوست. مسئولیت یادگیری بر دوش زبانآموز است و مربی صرفا میتواند فرایندیادگیری را تسهیل کند؛واضح است که نه مربی نه هیچکس دیگر نمیتواند به جای زبانآموز چیزی یادبگیرد. این دیدگاه کسی است که به زبانآموزی مستقل اعتقاد دارد.
چند مثال مفید برای روشنتر شدن موضوع
- وقتی در حال پارک کردن ماشین خود در فضایی محدود باشید، قطعا خودتان میتوانید آرام آرام و با احتیاط ماشین را درست پارک کنید؛ حتی اگر لازم باشد چند بار سر و کله خود را از ماشین بیرون ببرید یا حتی از ماشین پیاده شوید تا ببینید چقدر با ماشینهای دیگر فاصله دارید. اما اگر شخصی حضور داشت که به شما کمک کند، در آن صورت خیلی سریعتر ماشین خود را پارک میکردید. چه کسی در این مثال ماشین را پارک کرد؟ خودتان. پس نقش آن شخص راهنما چه بود؟ کمک کرد سریع تر به هدفتان برسید.
- کشوری که مستقل است میتواند اقتصادش را خودش مدیریت کند و رو به رشد باشد، اما همچنان میتواند با ایجاد روابط با کشورهای دیگر رشدش را سرعت ببخشد.
- وقتی میگوییم فردی میتواند خودش به تنهایی زندگی کند و از پس مسائل زندگی بر بیاید به این معنی نیست که دیگر نمیتواند برای حل کردنِ راحتتر مشکلات از کسی کمک بگیرد.
مطمئنم با کمی فکر کردن خودتان میتوانید مثالهای دیگری بیاورید.
نقش مربی، نقش زبانآموز
تا الان باید متوجه شده باشید که سهم زبانآموز در یادگیریزبان خیلی بیشتر از مربی است. در واقع فقط 10 درصد کار به عهده مربی و حدود 90 درصد آن بر دوش خود زبانآموز است. اما این کار ها دقیقا چه هستند؟ به عبارت دیگر وظیفه زبانآموز و مربی در یادگیریزبان دقیقا چیست؟
نقش مربی زبان 10: درصد از کل فرایند یادگیری
. تسهیل حل مشکلات مسیر یادگیری: هر مشکلی پیش بیاید مربی باید با اتکا به تجربه و دانش تخصصی خود، بهینه ترین راهِ حل را به زبانآموز پیشنهاد دهد. این کار در واقع خلاصه تمام دیگر وظایف مربی است. برای انجام این کار مربی باید از صمیم قلب نیت کمک کردن به پیشرفت زبانآموز را داشته باشد.
. آموزش شیوه یادگیری زبانانگلیسی: این وظیفه اصلی مربی است و تا وقتی که انجام نشود مربی به زبانآموز خود بدهکار میماند؛ حتی اگر بقیه وظیفهها را به بهترین نحو انجام دهد.
. پاسخ به پرسشها در فرایند یادگیری: گاهی ممکن است برای زبانآموز سوالاتی پیش بیاید که خود او نتواند به راحتی جواب مناسبی برای آنها بیابد. پاسخ به این پرسشها از دیگر وظایف مربی است.
. انگیزش و پیگیری در صورت لزوم: بسیاری از زبانآموزان ممکن است احساس کنند در آغاز و حتی ادامه راه نیاز به شخصی دارند که با آنها در ارتباط باشد و انگیزه یادگیری آنها را تقویت کند. حتی عدهای از زبانآموزان صرفا به همین دلیل به سراغ مربی میروند. انجام این کارهم از جمله وظایف مربی است.
.بازخورد به دانشها و توانشهای زبانی: برای بهینهتر شدن یادگیری، مربی باید مدام به تمرینهای زبانآموز بازخورد بدهد تا زبانآموز با تمرکز روی نقاط ضعف خود اشکالاتش را برطرف کند و سریعتر نتیجه بگیرد.
. اندازه گیری پیشرفت و هدایت بر اساس آن: در مسیر یادگیری، مربی با توجه به پیشرفتِ مهارتهای زبانآموز باید تلاشهای او را به سمتی هدایت کند که روز به روز به هدف نهاییاش نزدیکتر شود.
پاسخ به دو سوال مهم
شاید برایتان سوال شود که چرا «آموزش زبان» را به عنوان یکی از وظیفههای مربی معرفی نکردم. دلیلش این است که صرفِ انتقال اطلاعات وظیفه اصلی مربی نیست. خود شما میتوانید با مراجعه به منابع به شکل خیلی بهینهتری به این اطلاعات دسترسی داشته باشید. زیرا مواد درسی زبان را چیزهایی تشکیل میدهند که خودِ زبانآموز به تنهایی از پس یادگیری آنها برمیآید. دلیلی ندارد که پول و وقت صرف کنید و به کلاس بروید، تا مربی چیزهایی به شما آموزش دهد که خود شما خیلی راحتتر میتوانستید به تنهایی یادبگیرید.
حتی اگر فکر میکنید آدمی هستید که نیاز دارد کسی شفاها برایش چیزی را توضیح بدهد تا یادبگیرد، میگویم جنس زبان مانند آن موضوعاتی نیست که صرفا با توضیح مربی آموخته شود. شما درنهایت خودتان باید به منابع مراجعه کنید و با تکرار و تمرینِ بسیار مطالب را در ذهن خود تثبیت کنید. حالا که چارهای جز مراجعه به منابع ندارید چرا باید اصرار داشته باشید که راه را طولانیترکنید و مقدار قابل توجهی از وقت خودتان را برای کاری صرف کنید که ثمر چندانی برایتان ندارد؟ علاوه بر آن، خیلی وقتها کتاب (ویا هر منبع استاندارد دیگر) شیواتر از هر مربیای مطالب را برای شما شرح میدهد.
سوال دیگری که ممکن است برایتان پیش بیاید این است که آیا میتوانیم کارهای مربی را خودمان انجام دهیم؟ به بیانی دیگر آیا خودمان میتوانیم مربی خودمان باشیم؟ پاسخ این است که بله و اتفاقا باید سعی کنید این مهارت را به مرور زمان در خود پرورش دهید که خودتان مربی خودتان باشید. زیرا هیچکس بهتر از خودتان شما را نمیشناسد و نمیتواند بهتر از خودتان نیازهای شما را براورده کند.
در این صورت حتما میپرسید که پس مربی به چه کار میآید؟ اگر نکاتی را که قبلا گفتم خوب به یاد داشته باشید میتوانید خودتان به این سوال پاسخ بدهید. ولی به طور خلاصه مربی قرار است که مسیر را برای شما کوتاهتر کند. مخصوصا اگر تجربه زیادی درزبانآموزی نداشته باشید یا اطلاعات درستی درباره شیوه یادگیریزبان نداشته باشید، همراهی مربی خیلی به شما کمک میکند. درست است که شما خودتان میتوانید جواب پرسشهایتان را با جست و جو بالاخره بیابید، ولی چقدر برای اینکار وقتتان گرفته میشود؟ درست است که خودتان هم میتوانید با مراجعه به منابع به خودتان بازخورد بدهید، اما چقدر انجام این کار از شما انرژی میگیرد؟ مربی کمک میکند که شما هزینههای اضافی نپردازید.
نقش زبانآموز: 90 درصد از کل فرایند یادگیری
. گرفتن تصمیم جدی برای یادگیریزبان: زبانآموز باید با خودش خلوت کند و صادقانه به این پرسش پاسخ دهد که آیا دستاوردهای یادگیریزبان به تمام زحمتهایی که باید به مدت طولانی برای یادگیری آن بکشد میارزد یا نه؟ تقریبا همه دوست دارند زبان یادبگیرند اما چند نفر حاضرند هزینه یادگیری آن را بپردازند؟ این کار به اندازه کندن پی ساختمانی بلند اهمیت دارد.
. یادگیری شیوه یادگیری: هر زبانآموز باید فعالانه در فرایند یادگیریاش مشارکت کند و این کار بدون کسب مهارتهای زبانآموزی ممکن نیست. ضمن اینکه اشراف به فرایند یادگیری سبب میشود با سرعت بیشتری به سمت اهدافتان گام بردارید.
. کار اصولی و منظم: مهمترین کاری که هر زبانآموز انجام میدهد، تداوم در به کاربستن چیزهایی است که درباره شیوه یادگیریزبان آموخته. این بزرگترین وظیفه هر زبانآموز است زیرا بیشتر وقت و انرژی او به انجام آن اختصاص مییابد. به صورت معمول فعالیتهای روزانه زبانآموز از سه حالت خارج نیستند: الف) مصرفی ب) مروری پ) تولیدی (در بخش روششناسی با این سه فعالیت بیشتر آشنا میشوید.)
تقسیم درست مسئولیت
در نهایت، زبانآموز و مربی هر دو به اندازه خود بر نتیجه نهایی اثر گذارند؛ اگر زبانآموز در یادگیری جدی باشد، توصیههای مربیاش را با جان و دل گوش دهد و درست و منظم تمرین کند، وظیفهاش را تمام و کمال انجام داده؛ در این صورت اگر پیشرفتی حاصل نشود باید به درستی توصیههای مربیاش یا اخلاق حرفهای او شک کند. از طرف دیگر، اگر مربیای شیوه یادگیری درست را به زبانآموز بیاموزد و در طول مسیر هم در حمایت و همراهی زبانآموز کوتاهی نکند، علت عدم پیشرفت زبانآموز را باید در انگیزه و کیفیت تمرین او بجوید.
سیستمهای یادگیری
برای اینکه جایگاه زبانآموزی مستقل در ذهن شما شفافتر شود بد نیست به سیستمهای رایج یادگیریزبان نگاهی بیندازیم. کسی که قصد یادگیریزبان داشته باشد، اصولا یا به کلاس میرود و زیر نظر استاد کار می کند یا اینکه به تنهایی و خودخوان پیش میرود. اما زبانآموزی مستقل را نمیتوان عضو هیچکدام از این دو دانست زیرا نگاه این سیستم به نقشزبانآموز و مربی کاملا اعتدالی بوده و هرچیز را دقیقا در جایگاه خودش قرار میدهد.
در واقع به نوعی میتوان گفت زبانآموزی مستقل ترکیب درستی از خودآموزی و یادگیریزیرنظر مربی است. این در حالی است که دو سیستم رایج دیگر ممکن است تداعیگر زیادهروی در نقشداشتن یا نداشتن مربی در فرایند یادگیری باشند. همین نوع نگاه است که سبب میشود این سیستم یادگیری برای زبانآموزان بالغ بهینهترین باشد. زیرا زبان آموز مستقل میداند که مسئولیت یادگیری با خود اوست و اگر هم از مربی کمک میگیرد به این خاطر نیست که بدون مربی کار پیش نمی رود، بلکه به این خاطر است که با مربی کار سریع ترپیش میرود. به هر دلیلی هم اگر تصمیم بگیرد بیمربی زبانیادبگیرد ضمن اینکه به هزینههای این تصمیم آگاهی دارد، میداند چگونه مشکلات مسیر یادگیری را به تنهایی حل کند.
بخش دوم: چرا زبانآموزی مستقل؟
در این بخش به اهمیت زبانآموزی مستقل پیمیبرید
یادگیری بهینه
یکی از مهمترین دلایلی که زبانآموزی مستقل را به همه زبانآموزان بالغ پیشنهاد میکنم این است که به خاطر بهینه بودن هزینههای شما را به شدت کاهش میدهد. طبق تعریف، کاری بهینه است که با مصرف کمترین مقدار از منابع موجود بیشترین بازده را داشته باشد. وقتی زبان یاد میگیرید باید از وقت، انرژی و پول خود سرمایه گذاری کنید تا به هدفتان برسید. اگر یادگیری اصولی را بلد نباشید مقدار زیادی از سرمایههای خود را تلف خواهید کرد وطبیعتا این کار ممکن است سبب شود فرصتهای زیادی را در زندگی از دست بدهید.
تصور کنید چه خواهد شد اگر ماهها به تمرینی بپردازید که نه تنها مناسب شما نیست بلکه آسیب زا هم هست، یا از منابعی استفاده کنید که اساسا هیچ ربطی به هدف شما ندارند یا حتی پول خود را روی چیزی خرج کنید که نیازی به آن ندارید. این در حالی است که میتوانید با مهارتهای زبانآموزی آشنا شوید تا یادگیری شما، سریعتر، آسانتر، ارزانتر و حتی لذتبخشتر شود زیرا در این صورت پیشرفت خود را به طور ملموس درک خواهید کرد.
البته زبانآموزی مستقل برای سه گروه از اهمیت ویژهای برخوردار است:
-
زبانآموزانی که محدودیت زمانی دارند
بسیاری از زبانآموزان به خاطر داشتن مسئولیتهای زیاد در طول روز و هفته فرصت زیادی برای مطالعه ندارند و شرکت در کلاس هم معمولا برای آنها کار آسانی نیست. در این شرایط کسب مهارتهای لازم برای مدیریت یادگیریزبان میتواند به آنها این امکان را بدهد که با ایجاد تغییرهای کوچک در سبک زندگی خود به تنهایی به یادگیریزبان بپردازند و صرفا به خاطر کمبود زمان از یادگیری زبانانگلیسی محروم نشوند.
-
زبانآموزانی که محدودیت مالی دارند
متاسفانه به خاطر شرایط نابسامان اقتصادی کشورمان و البته نسبتا بالابودن هزینههای موسسات، ممکن است خیلیها نتوانند به راحتی در کلاس شرکت کنند. از طرفی نداشتن اطلاعات کافی ممکن است سبب شود زبانآموزانی که به خودخوانی رو میآورند دست به خرید منابعی بزنند که اصلا مناسب آنها و هدفشان نیست. در چنین شرایطی آگاه بودن به مسیر یادگیری کمک میکند با کمترین میزان هزینه به تنهایی یادگیری خود را پیش ببریم.
-
زبانآموزانی که نسبت به یادگیری زبان تنبلی میکنند
بعضی از زبانآموزان هیچ مشکلی ندارند جز اینکه حال و حوصله کافی را برای یادگیری در خود نمییابند. خوشبختانه به خاطر آزادی نسبی که زبانآموزی مستقل به هر فرد میدهد این امکان وجود دارد که هر کس برنامه یادگیریاش را خودش تنظیم کند. در این صورت مقدار تمرین روزانه، محتوای آموزشی و حتی نوع تمرین هم توسط خود زبانآموز مشخص میشود. تقریبا غیر ممکن است راهی نیابید که شما را دوباره شیفتهیادگیری نکند.
کاهش آسیبهای ناشی از تغییر سیستم آموزشی
مورد دیگر این است که با زبانآموزی مستقل، دیگر لازم نیست نگران آسیب دیدن روند آموزشی خود به خاطر تغییر استاد یا موسسه باشید. منطقا، تغییر سیستم آموزشی در صورتی که مدیریت یادگیری با خود شما نباشد، اغلب باعث گیج شدن شما و گاها دلزدگی از مسیر یادگیری میشود. تصور کنید که استاد قبلیتان کتاب خاصی را به شما پیشنهاد دهد و شما را ملزم کند که حتما از آن استفاده کنید. شما این کتاب را نصف و نیمه میخوانید و بعد به هر دلیل مجبور میشوید استادتان را تغییر دهید. طبیعتا استاد جدید هم کتاب دیگری را به شما توصیه میکند و بازهم مجبور میشوید از منبع پیشنهادی استفاده کنید.
با این وضع آیا میتوانید انتظار پیشرفت ملموس داشته باشید؟ قطعا تفاوت فقط در منابع پیشنهادی نیست؛ روش آموزش و حتی مسیری که هر سیستم آموزشی برای زبانآموز در نظر میگیرد متفاوت است. همه اینها باعث میشود نتیجه ملموسی که شما را به ادامه مسیر ترغیب کند نگیرید و بعد از مدتی قید یادگرفتن زبان را بزنید.
اما اگر مدیریت یادگیریتان در اختیار شما بود، تغییر سیستم آموزشی چندان به روند یادگیری شما لطمه نمیزد. زیرا وقتی خودتان هدف و برنامه تعیین کنید، با روشهای درست یادگیری آشنا باشید و منابع کیفی را بشناسید، خواهید توانست از هر سیستمآموزشیای به نفع اهداف خود بهره کمک بگیرید.
همسو بودن با روندهای جهانی
دلیل دیگری که زبانآموزی مستقل را پیشنهاد میکنم این است که جهان امروز در حال حرکت به سمت یادگیری مستقل است. در واقع از زمانی که اینترنت در دسترس عموم قرار گرفت و امکان ارتباط افراد از طریق وب و شبکههای اجتماعی فراهم شد، یادگیری کم کم شکل دیگری به خودش گرفت. درگذشته برای یادگیری هر چیزی مجبور میشدیم به افراد مرجع یا کتابها مراجعه کنیم و همین مسئله فرصتهای یادگیری ما را محدود میکرد؛ اما این روزها در مورد هرچیزی که سوال داشته باشیم میتوانیم با کمی جست و جو در گوگل به جواب برسیم. امکان ندارد همت کنیم چیزی را یادبگیریم و نتوانیم با هزاران منبع آموزشی رایگانی که در اینترنت موجود است به هدفمان برسیم.
این موضوع سبب شد افراد روز به روز نسبت به فرصتهایی که در فضای اینترنت موجود است آگاهتر شوند و عادت کنند برای یادگیری هرچیز قبل از رفتن سراغ کلاس و کتاب، ابتدا سراغ گوگل و منابع دیجیتالی موجود بروند. حتی آنهایی که میخواهند کلاس و کتاب خوب پیدا کنند سراغش را از گوگل میگیرند.
صرف نظر از ایجاد فرصتهای بیشتر برای یادگیری و کم کردن هزینهها، اینترنت سرعت انتقال اطلاعات را هم به شدت افزایش داد. این یعنی اگر امروز اتفاقی در دنیای علم بیفتد، میتوانیم چند دقیقه بعد از آن خبردار شویم. اگر قبلتر ها مجبور بودیم منتظر باشیم که واحدهای درسی سیستمآموزش رسمی به روز شوند و ما را به روز کنند، امروزه به سرعت برق و باد میتوانیم خودمان را در مورد همه چیز به روز نگه داریم؛ فقط کافی است منابع معتبر را بشناسیم و دنبال کنیم.
اما با وجود همه خوبی هایی که اینترنت دارد، چالشهای جدیدی هم ایجاد کرده است. همانطور که میدانید همه چیز به سرعت در حال تغییر است و ما باید مدام برای تطبیق دادن خودمان با شرایط جدید در حال یادگیری باشیم. چیزی که امروز مورد قبول همه است ممکن است فردا مردود شود، روشی که همیشه برای انجام کارها از آن استفاده میکردید ممکن است به زودی با روشی بهتر جایگزین شود. فقط کافی است به یک دهه پیش نگاهی بیندازید تا حرف من را بهتر درک کنید؛ دقت کردهاید که سبک کار و زندگی شما از ده سال پیش تا کنون با چه سرعت سرسام آوری تغییر کرده است؟
اگر در گذشته استفاده از تکنولوژی برای ما نیاز جدی محسوب نمیشد، این روزها زندگیمان روز به روز بیشتر به آن گره خورده و میخورد. تغییر جزو جدایی ناپذیر زندگی ما شده است و زندگی در جهانی که سریعتر از همیشه در حال تغییر است توانمندی های خاص خودش را میطلبد. ما نیاز داریم که چابک و انعطافپذیر باشیم تا بتوانیم به سرعت خودمان را با شرایط جدید وفق بدهیم؛ و چه راهی بهتر از یادگیرندهای مستقل و مادام العمر بودن برای دوام آوردن در این شرایط وجود دارد؟
اینجاست که ارزش زبانآموزی مستقل روشن میشود زیرا مستقل یادگرفتنزبان تمرینی عالی برای تبدیل شدن به یادگیرندهای مستقل و خودجوش است. در این صورت هم عادت یادگیری مناسب را به شکل غیرمستقیم در ما ایجاد میکند و هم کلید دنیای اطلاعات و ارتباطات یعنی زبان انگلیسی را در اختیارمان قرار میدهد. حتما میدانید که زبان انگلیسی زبان علم و تکنولوژی است و هر کسی که میخواهد به دست اول ترین منابع اطلاعاتی دسترسی داشته باشد و در حوزه خودش بیرقیب شود، باید زبان انگلیسی را یادبگیرد.
استقلال فردی، عدالت آموزشی و جذابیت
به نظر من مربی واقعی کسی است که کمک کند افراد روی پای خودشان بایستند و خودجوش رشد کنند، نه اینکه وابسته او باشند و بدون او نتوانند قدم از قدم بردارند. برای همین هم همیشه در آموزشهایم سعی میکنم استقلال فردی در یادگیری را در زبانآموزان تقویت کنم. زیرا وقتی زبانآموزی مستقل باشید، سکان یادگیری در دستان خود شماست چون دقیقا میدانید برای یادگیری چه باید بکنید. دیگر فرقی نمیکند مربی داشته باشید یا نه، در نزدیکیتان موسسه آموزش زبان باشد یا نه، کلاس آنلاین پیدا بکنید یا نکنید، هیچکدام از اینها مانع رشد شما نیست زیرا شما به تنهایی قادر به مدیریت یادگیریتان هستید.
مورد دیگری که شاید درکش برای بعضی دشوار باشد وجود افرادی است که امکانات آموزشی مناسبی در دسترسشان نیست و حتی اگر هم باشد ممکن است نتوانند به دلیل محدودیت هایی از آن ها بهرهمند شوند. زبانآموزی مستقل این امکان را فراهم میکند که هرکسی از هر جایی فقط با داشتن گوشی هوشمند و وصل بودن به اینترنت بتواند زبان یادبگیرد. اگر چه این کار پوشش دهنده همه کاستی ها نیست ولی در حال حاضر میتواند گزینه مناسبی برای گسترش عدالت آموزشی در حوزه یادگیریزبان انگلیسی باشد.
و در نهایت از دیگر ویژگیهای مهم زبانآموزی مستقل این است که حول نیازها و علاقه مندیهای شما میگردد. از این جهت که محتوای آموزشی توسط خود شما انتخاب میشود و مجبور نیستید از محتوهایی که برایتان جذابیتی ندارد استفاده کنید. سلیقه زبانآموزان با هم تفاوت دارد و نمیتوان برای همه محتوای ثابت در نظر گرفت؛ بنابراین تنها راهی که میتوان لذت یادگیری را برای همه چند برابر کرد این است خود زبانآموز تعیین کند که میخواهد با چه محتوایی پیش برود.
بخش سوم: چگونه مستقل زبان یادبگیریم؟
در این بخش با راهکارهای عملی یادگیری زبان به سبک زبانآموزی مستقل آشنا میشوید
تا اینجای بحث متوجه شدید که منظور از زبانآموزی مستقل چیست و چرا اهمیت دارد. اگر تصمیم گرفته باشید که با این رویکرد یادگیری خود را آغاز کنید حتما میخواهید بدانید که گامهای عملی این رویکرد چه هستند. طبق تعریفی که در بخش اول ارائه شد، زبانآموزی مستقل در قلب خود یک پیام مشخص دارد و آن این است که یادبگیرید چگونه یادبگیرید. در ادامه نکاتی را که برای مدیریت مستقل زبانآموزی نیاز است در سه سرفصل آوردهام که عبارتند از:
- راه شناسی
- روش شناسی
- منبع شناسی
1.راه شناسی
زبان آموزی سفر است. هر سفر هم قبل از آغاز به تعیین مبدا، مسیر و مقصد نیاز دارد. برای همین در این قسمت نقشهراه یاددگیریزبان را برای خودمان ترسیم میکنیم و علاوه بر آن دلیلی قدرتمند برای شروع این سفر میسازیم.
زبان چیست؟
بخش های زبان
زبان ابزاری است که ما انسانها برای کارهای مختلف از آن استفاده میکنیم ولی مهمترین کاربرد آن ایجاد ارتباط است. ما زبان را به کار می گیریم تا بتوانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم و نیازها و خواستههای خود را به کمک دیگران براورده کنیم. از آنجایی که کیفیت ارتباطمان به قدرت زبان ما برمیگردد، نیاز داریم که استفاده درست از زبان را تمرین کنیم. اما قبل از اینکه بتوانیم تمرینی برای ارتقای زبانمان انجام دهیم باید بدانیم که بخشهای مختلف زبان کداماند.
به صورت کلی زبان شامل دانشها و توانشهای زبانی است. دانشهای زبانی مصالح زباناند و توانشهای زبانی ساختمانی هستند که با استفاده از آن مصالح میسازیم. برای اینکه بتوانیم خوب ارتباط برقرار کنیم باید دانشهای زبانی و توانشهای زبانی خودمان را به صورت متناسب تقویت کنیم. در ادامه به تفکیک در مورد هر کدام توضیح داده ام:
دانشهای زبانی عبارتند از:
واژگان – Vocabulary
داشتن دامنه واژگان غنی و استفاده هوشمندانه از آن برای انقال پیام
دستور زبان – Grammar
چینش درست کلمات کنار هم و جمله سازی هوشمندانه برای انتقال پیام
تلفظ – Pronunciation
ادای درست کلمات و جملات برای انتقال پیام
توانش های زبانی عبارتند از:
شنیدن – Listening
توانایی درک پیام از راه گوش
صحبت کردن – Speaking
توانایی انتقال پیام با تولید صدا
خواندن – Reading
توانایی درک پیام از راه چشم
نوشتن – Writing
توانایی انقال پیام با تولید متن
سطح های زبان
این دانش ها و توانش های زبانی از لحاظ کیفیت در سطوح مختلفی طبقه بندی میشوند که از سطح مبتدی تا پیشرفته متغیر است. از بین دو مقیاس معروف GSE و CEFR که برای سطحبندی زبان استفاده میشوند، دومی را اینجا توضیح میدهم زیرا استفاده از آن متداولتر است و تقریبا هر کتاب آموزشی استاندارد از همین مقیاس استفاده میکند. ( مقیاسی که آزمون های بین الملی مثل IELTS ،TOFEL و … استفاده میکنند هم به مقیاس CEFR قابل ترجمه است و برعکس).
مقیاس CEFR سه سطح کلی و شش سطح جزئی دارد که شامل:
مقدماتی (A) شامل A1 & A2
مناسب زندهمانی و سفرهای کوتاه – ممکن است بعضی از زبانآموزان به پیشرفتن بیش از این مقدار میلی نداشته باشند.
متوسط (B) شامل B1 و B2
مناسب اهداف شغلی، تحصیلی و مهاجرتی – نیاز اکثر زبان آموزان با رسیدن به این سطح برطرف میشود.
پیشرفته (C) شامل C1 و C2
مناسب استفادههای حرفهای از زبان – برای مربیان زبان و عده کمی از زبانآموزان که مایلند به زبان انگلیسی مانند زبان اولشان مسلط باشند.
نکته: توصیه میشود که همه قسمت های زبان را باهم رشد دهید اما اگر هدفتان الزامی برای توسعه هر چهار مهارت اصلی زبان ندارد، بهتر است هوشمندانهتر عمل کنید و فقط قسمتهایی را تقویت کنید که به آنها نیاز دارید. شاید شما تشخیص دهید که فقط به تمرین شنیدن و صحبت کردن نیاز دارید و در کل مسیر یادگیری فقط روی آنها تمرکز کنید. پس به صورت پیشفرض همه مهارتها را باهم تمرین کنید مگر اینکه نیاز و خواسته شما فقط به یک یا دو مهارت باشد.
یادگیری زبان چقدر زمان میبرد؟
بعد از آشنا شدن با بخشهای مختلف زبان و سطحهای آن، به احتمال زیاد اولین سوالی که به ذهنتان میرسد این است که در چه مدت زمانی میتوانیم به زبان انگلیسی مسلط شویم؟ در پاسخ میگویم کسانی که مقیاس CEFR را اختراع کردند خودشان به این سوال پاسخ دادهاند. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است، زبانآموزی که بخواهد از سطح مقدماتی ( A1) به سطح پیشرفته (C2) در زبان انگلیسی برسد، حدودا به 1000-1200 ساعت یادگیری کیفی نیاز دارد. اما از آن جایی که اکثر زبانآموزان به بیشتر از سطح متوسط (B2) نیاز چندانی ندارند زمان یادگیریشان به 500-600 ساعت کاهش پیدا میکند. البته این اعداد تقریبیاند و صرفا کمک میکنند انتظارات درستی از مدتی که باید برای یادگیری درنظر بگیرید داشته باشید.
بسته به سطح فعلیتان وسطح هدفتان، میتوانید با جدول زیر زمان تقریبی مورد نیازتان را بیابید:
نکته دیگری که بر مدت زمان لازم برای رسیدن به هدفتان اثر میگذارد میزان مطالعه روزانه شماست. طبیعتا هرچقدر وقت بیشتری به تمرین زبان اختصاص دهید سریعتر به نتیجه میرسید. ممکن است شخصی بتواند روزی هشت ساعت برای تمرین زبان وقت صرف کند و برای شخصی دیگر بیشتر از نیم ساعت در روز مقدور نباشد. افرادی که در شرایط خاص هستند، مانند کسانی که قرار است به زودی مهاجرت کنند یا کسانی که آزمونی در پیش دارند معمولا زمان بیشتری را به تمرین زبان اختصاص میدهند. اما از آن جایی که اکثر زبانآموزان در شرایط عادی هستند و نیاز جدیای به رشد سریع ندارند ممکن است نتوانند روزانه برای مدت طولانی تمرین کنند.
برای نمونه اگر هدف شما رسیدن به سطح B2 باشد، با روزی یک ساعت تمرین پیوسته احتمالابعد از حدود 2 سال به هدفتان میرسید. اگر سطح دیگری مد نظرتان باشد کافی است که مقدار زمان مورد نیاز برای رسیدن به آن سطح را تقسیم بر مقدار ساعت یادگیری روزانه خود بکنید تا متوجه شوید تقریبا بعد از چه مدتی به هدفتان میرسید. ولی همیشه در ذهن داشته باشید که یادگیری زبان فرایندی زمانبر است و حتی اگر از بهترین روشها استفاده کنید، باید برای دیدن نتیجه تلاشهایتان صبور باشید.
نکته: مقدار تمرین نباید به گونهای باشد که تعادل زندگیمان را به هم بزند. درست است که با صرف زمان بیشتر میتوانیم سریعتر به نتیجه برسیم، اما یادگیریزبان باید زندگی ما را غنیتر کند، نه اینکه به آن آسیب بزند. همه زندگی که یادگیریزبان نیست، باید به بخشهای دیگر هم برسیم. در حالت عادی، روزی نیم ساعت تا دو ساعت تمرین به صورت پیوسته کافی است؛ مداومت بر بیشتر از این مقدار دشوار است و به احتمال زیاد سبب رها کردن یادگیری در میانه راه و سرخوردگی میشود. یادمان باشد لذت بردن از مسیر، از رسیدن به مقصد مهمتر است.
یادگیری زبان انگلیسی را از کجا شروع کنیم و به کجا ختم کنیم؟
اگرفرض کنیم که تصمیم داشته باشید همه بخشهای زبان را از سطح مبتدی تا پیشرفته پرورش دهید، احتمالا سوالتان این باشد که در این 1000-1200 ساعت دقیقا باید چه کارهایی بکنیم؟ برای روشن شدن این موضوع مراحل یادگیری زبان را در این قسمت شرح میدهم. میتوانید این گامها را به عنوان نقشه راه پیشنهادی یادگیریزبان در نظر بگیرید.
گام صفر: تبدیل شدن به زبانآموزی مستقل
در این گام شما مهارتهای زبانآموزی را کسب می کنید. یعنی با کمک مربی اصول یادگیری موثر را میآموزید و مسئولیت یادگیری خوتان را به عهده می گیرید. این به شما کمک میکند که بتوانید مدیریت یادگیری خوتان را به دست بگیرید و خیلی بهینهتر کارتان راپیش ببرید. (از این مرحله به بعد میتوانید خودتان به تنهایی پیش بروید یا اینکه برای شتاب دادن به پیشرفتتان مربیای داشته باشید که شما را همراهی کند)
گام اول: الفبا و آواها
یادگیری کامل حروف انگلیسی و نکات مربوط به آن مانند تفاوت حروف بزرگ و کوچک، اسم حروف، صدای حروف و ترکیبات معروف. (در این مرحله یادگیری IPA یا همان الفبای آوایی بین المللی که برای نشان دادن شیوه تلفظ صحیح کلمات استفاده میشوند، میتواند کمک کننده باشد ولی اجباری نیست)
گام دوم: واژگان و دستور زبان پایه
یکی از مجموعه کتابهای آموزش واژگان کاربردی را در این مرحله انتخاب کنید و حداقل کتاب سطح Elementary را پوشش دهید. همزمان با استفاده از کتاب دستورزبان انتخابیتان، سعی کنید نکات دستوریای که با آنها برخورد میکنید را یادبگیرید.
گام سوم: مصرف محتوای انگلیسی به مقدار زیاد
زمان مطالعهتان دراین قسمت به دو بخش تقسیم میشود:
بخش اول) کار با همان مجموعه آموزش واژگانی که انتخاب کردید را تا آخرین کتاب ادامه دهید. ادامه نکات دستوری را نیز به همان صورت یاد بگیرید، یعنی هر وقت به نکته جدیدی برخودید در کتاب مرجعتان آن را بررسی کنید. وقتی واژگانتان به سطح متوسط یا همان Intermediate رسید، میتوانید در کنار یادگیری واژگان عمومی یادگیری اصطلاحات را هم از مجموعه کتابهای استاندارد شروع کنید.
بخش دوم) باقی زمان خود را، درواقع بیشتر آن را، باید به گوش کردن و خواندن محتواهای انگلیسی بپردازید، هر چه بیشتر بهتر. با این کار است که دستور زبان جذب ناخودآگاهتان میشود و واژگانی را که یادگرفتید در ذهن تثبیت میکنید. وقتی دانشزبانی پایهتان به اندازه کافی تقویت شد، میتوانید سراغ محتواهایی که مربوط حوزه تخصصی خودتان هستند بروید. به این ترتیب با واژگان و اصطلاحات تخصصی حوزهتان هم آشنا میشوید. (این مرحله طولانیترین گام یادگیری زبان است و اگر به خوبی انجام نشود، در گام های بعدی به مشکل خواهید خورد)
گام چهارم: آغاز تولید به زبان انگلیسی
زمان مطالعهتان دراین قسمت نیز به دو بخش تقسیم میشود:
بخش اول) ادامه دادن به مصرف محتوای انگلیسی از طریق خواندن و شنیدن
بخش دوم) شروع صحبت کردن و نوشتن. بعد از اینکه به اندازه کافی ذهن خودتان را با زبان تغذیه کردید، وقت آن است که از چیز هایی که یادگرفتید استفاده کنید. ابتدا قالبهای صحبت کردن و نوشتن را یادمیگیرید، سپس در مورد موضوعات مختلف باید آنقدر صحبت کنید و بنویسید و هر بار خودتان را اصلاح کنید تا به بیانی روان و شفاف دست پیدا کنید. البته لازم نیست حتما راجع به همه چیز بتوانید صحبت کنید و بنویسید؛ اینجا هم باید به دنبال خواستهها و نیازهای خودتان باشید.
گام پنجم: آزمون های بین المللی
شرکت در آزمون های بین المللی مانند آیلتس یا تافل را به دو گروه پیشنهاد میکنم:
- اول کسانی که به دلایل مختلف از جمله کار، تحصیل یا اقامت به آن نیاز دارند.
- دوم به کسانی که به سطوح پیشرفته زبان رسیدهاند و برای ارتقای مهارتهای زبانی خود نیاز به یک چالش انگیزاننده دارند.
گام ششم : نگهداری و یادگیری مادام العمر
باید بدانید که حتی اگر مدرک زبان خود را با بالاترین نمره بگیرید به این معنی نیست که دیگر چیزی برای یادگیری باقی نمانده؛ ( هرچند که دیگر واقعا نیاز خاصی به ارتقای سطح زبانی خود نخواهید داشت) همیشه میتوانید سطح زبان خود را ارتقا دهید و در هر کدام از قسمتهای زبان بهتر شوید. توصیه میکنم اگر به اینجا رسیدید برای بهبود مداوم تا آخر عمر هر روز به زبان انگلیسی چیزی بخوانید و بشنوید. ضمنا از هر فرصتی هم که پیش آمد، برای نوشتن و صحبت کردن به زبان انگلیسی استفاده کنید. با این کار هم از فراموشی تدریجی آنچه یادگرفتید جلوگیری میکنید و هم روز به روز چیزی به علمتان اضافه میکنید.
نکته مهم: در هر کدام از این گام ها روی قسمتی از زبان متمرکز میشویم و سعی در بهبود آن داریم. این به این معنی نیست که به قسمت های دیگر زبان اصلا توجهی نداریم بلکه فقط وقت و انرژی بیشتری را روی اولویت های هر گام صرف میکنیم. برای مثال در گام سوم بیشتر وقت خود را روی مصرف زبان میگذاریم ولی نباید به اشتباه این برداشت را بکنیم که هیچ تولیدی نداریم.
توجه: مطالبی که در ادامه میآید نیاز به نوشتن دارد. لطفا قلم و کاغذی کنار دست خود داشته باشید؛ اگر هم تایپ کردن را ترجیح میدهید یک فایل Word باز کنید. کاغذ یا فایل Word را به سه قسمت تقسیم کنید. بخش اول تمرین های موضوع انگیزه خواهد بود، بخش دوم برای موضوع هدف و بخش سوم هم برای برنامه.
انگیزه
اولین قدم در مسیر یادگیری، شفافسازی انگیزه یادگیری است. هرچه دقیقتر بدانید چه میخواهید و چرا میخواهید، راه رسیدن به آن روشنتر میشود. پاسخ به این سوال که «چرا زبان انگلیسی یاد بگیرم؟» نقش تعیین کنندهای در رسیدن شما به هدفتان دارد. یادتان باشد یادگیری زبان خیلی زمان بر است و کسی که انگیزه شفافی برای یادگیری نداشته باشد ابدا نمیتواند برای مدت طولانی در مسیر یادگیری باقی بماند. برای ایجاد یا تقویت انگیزه از جواب دادن به سوالهای زیر شروع کنید.
- چرا میخواهید زبان انگلیسی را یاد بگیرید؟
- آیا نیاز یا خواستهی مشخصی برای یادگیری زبان انگلیسی دارید؟
- یادگیری زبان انگلیسی چه فرصت هایی برای شما به وجود میآورد؟
- یادنگرفتن آن چه موانعی برای شما ایجاد خواهد کرد؟
- آیا یادگیری زبان انگلیسی برای شما به زحمتش میارزد؟
حقیقت این است که تا وقتی دستاوردهای یادگیریزبان به سختی و طولانی بودن مسیر یادگیری برایتان نیارزد، شروع و ادامه تمرین تا رسیدن به نتیجه غیر ممکن است. فقط به این فکر نکنید که زبان چیز مهمی است وباید آن را یادگرفت؛ به این فکر کنید که یادگیریزبان به تلاش و پشتکار پیوسته و بسیار نیاز دارد. به بیانی دیگر فکر نکنید یادگیریزبان همهاش گل و بلبل است؛ یادگیریزبان زحمت دارد و کسی که صرفا نتیجههای لذتبخش یادگیریزبان را بخواهد، بیآنکه حاضر باشد بهای آن را با صبر و حوصله بپردازد، هیچوقت به نتیجه دلخواهش نمیرسد.
سوال آخر را دوباره میپرسم: آیا یادگیری زبان انگلیسی برای شما به زحمتش میارزد؟
اگر به این نتیجه رسیدید که یادگیریزبان آنقدر برایتان ارزشمند است که حاضرید برای رسیدن به آن هربهایی را که لازم باشد بپردازید، به شما تبریک میگویم، زیرا گام بزرگی در مسیر رسیدن به اهدافتان برداشتید. شما در حال حاضر سوخت لازم برای شروع حرکت را دارید.
فقط یک قدم کوچک دیگر میماند که باید انجام دهید. از بین دلایلی که برای یادگیریزبان نوشتید، پنج دلیل اصلیتان برای یادگیریزبان را بنویسید تا هر وقت احساس کردید انگیزهتان برای ادامه مسیر کم شده با مرور این دلایل دوباره انگیزه خودتان را شارژ کنید.
راز انگیزه بیپایان
زبانآموزان موفق معمولا پرانگیزهترین زبانآموزان هستند. اما سوال اساسی این است که چه چیزی سبب میشود سطح انگیزه زبانآموزان برتر اکثر اوقات بالا باشد؟ داشتن انگیزه مکتوب و شفاف میتواند سوخت لازم برای شروع و ادامه را تامین کند، اما چه عاملی سبب میشود که بالاترین میزان انگیزه را داشته باشیم و تقریبا هیچوقت دچار کمبود انگیزه نشویم؟
با در نظر گرفتن تجربه خودم در زبانآموزی و البته کارکردن با بسیاری از زبانآموزان به این نتیجه رسیدم که راز داشتن انگیزه بیپایان، پیدا کردن راهی برای لذت بردن از یادگیری زبان است. برای این کار کافی است که یادگیریزبان را به یکی از علاقهمندی های خودمان گره بزنیم. مثلا کسی که به دیدن فیلم و سریال علاقه مند است میتواند یادگیریاش را طوری شخصی سازی کند که محتوای آموزشیاش از همان جنس باشد. یا کسی که از کتاب خواندن لذت میبرد میتواند برنامهاش را طوری تنظیم کند که کتاب سهم بیشتری در سبد یادگیریزباناش داشته باشد.
اگر بخواهید از این قسمت یک چیز را به خاطر بسپارید این نکته را در حافظه خود حک کنید: کسی میتواند سفر دور و دراز یادگیری زبان را به سلامت پیماید که راهی برای لذت بردن از مسیریادگیری زبان پیدا کند. خیالتان را راحت کنم، اگر عاشق یادگیری زبان نشوید، احتمال اینکه بتوانید برای طولانی مدت در مسیر یادگیری بمانید خیلی کم است. همه زبان آموزان موفقی که میشناسم در یک ویژگی اشتراک دارند، آن ها عاشق یادگیری زبان اند چون راهی برای لذت بردن از یادگیری پیدا کردهاند. اگر شما هم دوست دارید جزو زبانآموزان برتر باشید به سوالهای زیر پاسخ دهید.
. از انجام چه فعالیتهایی لذت میبرید؟
. آیا میتوانید یک تا سه فعالیت موردعلاقهتان را به گونهای به یادگیری زبان وصل کنید؟
هدف
هدف، مقصد ِسفرِ زبانآموزی است. مسافری که شهر مشخصی را به عنوان مقصد انتخاب نکرده باشد، میتواند سالیان سال در حرکت باشد و به جایی نرسد. به همان شکل، زبانآموزی که هدفی نداشته باشد میتواند مدت ها در مسیر یادگیری بماند ولی به جای خاصی نرسد. شاید بگویید هدف ما این است که زبان انگلیسی را یادبگیریم یا اینکه میخواهیم زبانمان خوب شود؛ اماینکه بگویید میخواهید زبان انگلیسی را یاد بگیرید خواستهای مبهم است. بعید است همچین خواستهای به عمل تبدیل شود. بهتر است برای یادگیری خود از همان ابتدا اهداف مکتوب، دقیق و شفاف داشته باشید. با این کار احتمال عمل به برنامههایتان چندین برابر میشود؛ زیرا وقتی بدانید دقیقا میخواهید به چه چیزی برسید، میتوانید گامهای لازم برای رسیدن به آن را شناسایی کنید و به طور منظم انجام دهید.
دستور العمل هدف گذاری
برای هدف گذاری ابتدا نیاز دارید چهار چیز را بدانید:
-
سطح کنونیتان:
قبل از تعیین مقصد اول باید بدانید کجا هستید. در واقع دانستن مبدا بر دانستن مقصد مقدم است.
برای تعیین سطح میتوانید به تجربه خودتان در زبانآموزی رجوع کنید و سطح حدودیتان را یادداشت کنید. ( هرچند که این مقیاس دقیق نیست، اما میتواند راهگشا باشد)
اگر هیچ تجربهای در زبانآموزی ندارید یا تجربهتان اندک است و به همین دلیل نه به خوبی مفاهیم را درک میگنید و نه خوب ارتباط برقرار میکنید، از سطح مقدماتی شروع کنید. ( سطح A1 و A2 – نمره 0 تا 4 آیلتس)
اگر تجربه قابل توجهی در زبانآموزی دارید و میتوانید نسبتا خوب بفهمید و ارتباط برقرار کنید ولی هنوز در بعضی شرایط دچار مشکل میشوید، از سطح متوسط شروع کنید. (سطح B1 و B2 – نمره 5 تا 6 آیلتس)
اگر تجربه زیادی در زبانآموزی دارید و مشکلی خاصی هم در فهم و برقراری ارتباط ندارید ولی میخواهید موثرتر ارتباط برقرار کنید، از سطح پیشرفته شروع کنید. (سطح C1 و C2 – نمره 7 تا 9 آیلتس)
نکته: طبق توضیحی که قبلتر درباره مقیاس CEFR دادم، سه سطح اصلی این مقیاس هر کدام به دو بخش تقسیم میشوند که میتوان آن ها را به عنوان نشانه قوی یا ضعیف بودن در آن سطح در نظر گرفت. برای مثال اگر با رجوع به تجربهتان متوجه شدید که در سطح متوسط قرار دارید باید از خودتان بپرسید آیا من متوسط ضعیف هستم یا متوسط قوی؟ یا به عبارت دیگر، B1 هستید یا B2.
قدم دیگری که میتوانید بردارید تا مسیر را برای خودتان شفافتر کنید این است که برای همه بخشهایزبان ( دانش های زبانی = تلفظ، واژگان، دستورزبان + توانشهای زبانی = شنیدن، صحبتکردن، خواندن، نوشتن) به خودتان از صفر تا نه نمره بدهید و این نمرات را یادداشت کنید.
بعد از آن نقاط ضعفتان را اولویتبندی کنید. مثلا ممکن است در چهار مهارت اصلی به یک اندازه ضعیف باشید ولی مهارت نوشتن از مهارت صحبت کردن برای شما مهمتر باشد، یا اینکه رعایت نکات دستوری از داشتن دامنه واژگان وسیع برایتان اهمیت بالاتری داشته باشد.
با این کار نقاط ضعف پراولویت را شناسایی میکنید و میتوانید در برنامهای که برای خودتان تدوین میکنید بیشتر روی آنها تمرکز کنید.
-
سطح هدفتان
بعد از شناخت مبدا نوبت به شناخت مقصد میرسد.
با توجه به انگیزهای که برای یادگیری زبان دارید باید تعیین کنید بر اساس مقیاس CEFR، رسیدن به کدام سطح برای شما مناسب است.
همانطور که قبلا هم اشاره کردم رسیدن به سطح B2 برای اکثر زبانآموزان کفایت میکند اما پیشنهاد میکنم اگر وقت و حوصلهاش را دارید تا سطح C1 پیش بروید؛ زیرا در این صورت تقریبا در هر شرایطی که قرار بگیرید به راحتی میتوانید ارتباط برقرار کنید.
انتخابتان را یادداشت کنید.
-
زمان مورد نیاز برای رسیدن به هدفتان
دانستن زمانی که باید برای یادگیری در نظر بگیرید مانند این است که بدانید از شهر مبدا تا شهر مقصدتان چند کیلومتر فاصله است.
این مورد را هم میتوانید از جدولی که قبلا در قسمت سطحهای زبان آوردم متوجه شوید.
این مقدار را هم بنویسید.
-
زمان مطالعه روزانهتان
این مقدار تعیین میکند که با چه سرعتی میخواهید به سمت هدفتان پیش بروید.
پیشنهاد میکنم در شرایط عادی از این مقادیر برای تعیین مقدار زمان مطالعه روزانه استفاده کنید:
حداقل: نیم ساعت
میانگین: یک ساعت
حداکثر: دو ساعت
نکته: البته خیلی بهتر است که ساعت مطالعهتان به صورت یک بازه باشد، یعنی اینکه بگویید هر روز بین نیم ساعت تا دو ساعت تمرین میکنم. در این صورت در آغاز مسیر که هنوز عادت به تمرین منظم ندارید میتوانید با نیم ساعت شروع کنید و روزهایی هم که خیلی سرتان شلوغ است با نیم ساعت تمرین پیوستگی تمرین را حفظ کنید. وقتی که زبان جزِئی از زندگی روزمرهتان شد میتوانید روزانه یک ساعت به صورت میانگین تمرین کنید. در نهایت هم وقتی به سطوح بالاتر رسیدید و یا در روزهایی که دوست دارید خودتان را به چالش بکشید میتوانید دوساعت تمرین کنید.
ساعت مطالعه انتخابی خودتان را هم یادداشت کنید.
بد نیست بدانید که در شرایط غیرعادی این امکان وجود دارد که زمان مطالعه به 12 ساعت در روز هم افزایش پیدا کند. اما شرایط غیرعادی تعریف مشخصی دارد؛ به طور کلی شرایطی غیر عادی است که در آن شخص مجبور باشد در مدت زمانی محدود، به سرعت سطح زبانش را ارتقا دهد. موارد زیر مثالهایی برای شرایط غیرعادی هستند:
. آماده شدن برای آزمونی مهم و نداشتن وقت کافی
. داشتن قصد مهاجرت بدون داشتن مهارت لازم برای برقراری ارتباط و نداشتن فرصت کافی تا قبل از تاریخ خروج از کشور
. مشغول شدن به کاری که به شدت به زبان انگلیسی وابسته است و وجود احتمال اخراج شدن در صورت یادنگرفتن سریع این زبان
وجه مشترک همه این شرایط این است که فشار بیرونیای وجود دارد که شما را مجبور میکند به سرعت زبان یاد بگیرید. شاید این به فکرتان رسیده که خودتان را در چنین شرایطی قرار دهید تا سریعتر رشد کنید، اما به نظر من این همه استرس کشیدن برای یادگیری زبان واقعا ارزشش را ندارد. فقط در نظر بگیرید چقدر از نظر، جسمی، روحی، روانی، احساسی به خودتان باید فشار وارد کنید تا چنین کاری را انجام دهید. اگر سلامتیتان برایتان ارزشمند است، دور راههای میانبر را خط بکشید. راهی را در پیش بگیرید که هم سلامتیتان را حفظ کنید و هم از مسیر لذت ببرید.
نکته: در اینجا منظور از مطالعه، یادگیری متمرکز و خودآگاه است. یادگیری ناخودآگاه و غیر متمرکز را میتوانید به صورت نامحدود در طول انجام دهید. ( در بخش روش شناسی با تمرین متمرکر و غیرمتمرکز بیشتر آشنا میشوید.
درنهایت جمله زیر را کامل کنید:
من متعهد میشوم که حدودا تا تاریخ….با مطالعه روزانه…. ساعت، سطح زبان انگلیسیام را از….به….برسانم.
ضمنا طبق الگوی هفت گام که کمی قبلتر دربارهاش توضیح دادم، مراحل لازم برای رسیدن به این هدفتان را کنار این جمله یادداشت کنید. اگر بخواهید از صفرتا صد پیش بروید، هر هفت گام را بنویسید؛ اگرهم جلوتر هستید فقط گامهای باقی مانده را بنویسید.
برنامه
برنامهریزی، تعیین مسیر سفر است. نیت سفر به هر جایی را که داشته باشید از مبدا تا مقصدتان راههای بسیاری وجود دارد، اما در نهایت باید فقط یکی از آنها را انتخاب کنیم و حرکت را آغاز کنیم. اگر از قبل مشخص نکرده باشیم که میخواهیم از چه مسیری پیش برویم ممکن است در میانه راه سردرگم شویم و از رسیدن به مقصد باز بمانیم. پس قبل از شروع یادگیریزبان حتما برنامهای برای آن بنویسید تا از این سرگردانی در امان باشید.
برنامهریزی برای یادگیری زبان نیازمند مطلع بودن از روش درست مطالعه و شناخت منابع است. از آنجایی که این دو موضوع در بخشهای بعدی بررسی میشوند در این قسمت وارد جزئیات برنامه ریزی نمیشوم و فقط نکات کلی آن را توضیح میدهم؛ اما در انتهای این مقاله نکات تکمیلی را هم با شما به اشتراک میگذارم و برنامهای پیشنهادی بر اساس تمام این نکات ارائه خواهم داد.
چگونه برنامه ریزی کنیم؟
- برنامه ریزی نیازمند ابزار است و بهترین ابزار برای آن نوشتن؛ فرقی نمیکند که روی کاغذ مینویسید یا به صورت دیجیتالی تایپ میکنید، مهم این است که برنامههایتان مکتوب باشند و دردسترس. بهتر است یک دفترچه یا یک اپلیکیشین مدیریت وظایف را به این کار اختصاص دهید.( از بین این دو گزینه، پیشنهاد من اپلیکیشن مدیریت وظایف است؛ خصوصا اپلیکیشن TickTick که خودم از آن استفاده میکنم. علت این انتخاب جامعیت این اپلیکیشن و البته در دسترس بودن بیشترِگوشی همراه است)
- برنامهتان را به صورت روزانه – هفتگی تنظیم کنید؛ به این صورت که شش روز اول هفته را مطالعه کنید و روز آخر هفته را استراحت کنید. تمرین روزانه در طول هفته و استراحت مطلق در آخر هفته هر دو برای یادگیری بهینه ضروری است.
- سعی کنید آهسته پیش بروید تا پیوستگی مطالعه را حفظ کنید. روزی بیشتر از نیم ساعت الی دو ساعت تمرین، از نظر من مجاز نیست مگر در شرایط خاصی که قبلا توضیح دادهام. ( بازهم تکرار میکنم که در اینجا منظور از مطالعه، یادگیری متمرکز و خودآگاه است نه تمرین غیرمتمرکز و ناخودآگاه. در بخش بعدی در این باره بیشتر توضیح میدهم)
- بهتر است زمان و مکان ثابتی برای مطالعه روزانه در نظر بگیرید تا به آن عادت کنید و جزئی از سبکزندگی شما شود. ترجیحا زمان مطالعه خود را به اول صبح نزدیکتر کنید چون در آن زمان ذهن شما تازه است و آمادگی بیشتری برای جذب مطالب دارد. ( حتی اگر فکر میکنید شبها بهتر مطالب را متوجه میشوید بهتر است یادگیری را به اول روز اختصاص دهید زیرا ذهن ما بعد از فعالیت روزانه خسته است و دچار افت عملکرد میشود)
- حتما در طول روز تمرین غیر متمرکز و ناخودآگاه داشته باشید؛ مخصوصا از وقتهای مرده (برای مثال زمانی که در حال رانندگی، ظرف شستن، انتظار در صف، غذا خوردن و… هستید) برای در معرض زبان بودن و یا مرور آموختهها استفاده کنید. همچنین اوقات فراغتتان را تا جای ممکن با سرگرمیهای مربوط به زبان پر کنید.
- در آغاز هفته، همه کارهایی که باید تا پایان آن انجام شود را بنویسید تا دیدی کلی به هفتهتان داشته باشید.
- از آنجا که زندگی همیشه طبق خواست ما پیش نمیرود ممکن است نیاز داشته باشید برنامهتان برای هر روز را کمی تغییر دهید. برای همین، شب قبل از اینکه به خواب بروید، حجم مشخصی از کار را برای روز بعد در نظر بگیرید و در زمانی مشخص آن را به اتمام برسانید. با این کار مانع از این میشوید که پیشآمدهای زندگی شما را از برنامهتان دور کنند.
- در پایان هر هفته عملکرد خود را بررسی کنید. ببینید که هدفتان برای هفته چه بوده و تا چه اندازه توانستید به آن برسید. اگر در طول هفته مشکلاتی پیش آمد که مانع انجام کار شما شد آنها را حل کنید؛ شاید لازم باشد برای این کار کمی برنامه خود را تغییر دهید. اگر هم موفق شدید که همه کارهای لازم را انجام دهید بازهم به این فکر کنید که چگونه میتوانید با اندکی تغییرِ برنامهتان بازدهی بیشتری داشته باشید. در نهایت پیشرفت خود را اندازه گیری کنید، آن را ثبت کنید و بر اساس نقاط ضعف و قوتی که در طول هفته گذشته در خودتان شناسایی کردید، برنامه هفته بعد را بنویسید.
بر اساس نکات بالا به پرسش های زیر پاسخ دهید:
. از چه ابزاری برای برنامهریزی استفاده خواهید کرد؟
. چگونه میتوانید هر روز مطالعه منظم داشته باشید؟
. آیا مکان ثابتی برای مطالعه دارید؟
. آیا میتوانید زمانی ثابت در نزدیکی صبح را به یادگیری اختصاص دهید؟
. وقت های مرده شما در طول روز در چه زمانهایی هستند؟
. سرگرمیهای زبانی شما در اوقات فراغتتان چه هستند؟
. چه زمانی را به نوشتن برنامه هفته یا بررسی عملکرد هفته گذشته اختصاص میدهید؟
. چه زمانی را به نوشتن برنامه روز بعد اختصاص میدهید؟
توجه: چیزهایی که تا اینجا یادداشت کردهاید را کنار خود نگه دارید. بعد از خواندن قسمت روششناسی و منبعشناسی میتوانید برنامه اختصاصی خود را از روی برنامه نمونه بنویسید و بلافاصله یادگیری خود را آغاز کنید.
نکته: ثبت پیشرفت در پایان هر هفته را جدی بگیرید. وقتی خودتان را ملزم میکنید که آخر هفته به خودتان گزارش بدهید نه تنها به اثربخشتر کردن یادگیریتان کمک میکنید بلکه با این کار انگیزه خودتان را هم برای ادامه مسیر تقویت میکنید. هیچ چیز به اندازه پیشرفت و تغییر مثبت ملموس نمیتواند باعث شود انگیزهتان چندبرابر شود. همین که متوجه میشوید از هفته قبل چند کلمه بیشتر بلدید و میتوانید بیشتر بفهمید و ارتباط برقرار کنید، سبب میشود به وجد بیایید و خودتان را تحسین کنید. تاثیر موفقیت های کوچک بر انگیزه را دست کم نگیرید.
برای این کار کافی است برای خودتان یک کانال تلگرامی بسازید و هر هفته در آن گزارش کار هفته خود را بنویسید. ضمنا این امکان را دارید که از چیزهایی که در طول هفته آموختهاید در گفتار و نوشتار خود استفاده کنید و در این کانال به صورت متن و صوت ذخیره کنید. در این صورت بعد از گذشت ماهها میتوانید به این کانال برگردید و از دیدن تغییراتی که در مهارت زبانی شما به وجود آمده لذت ببرید.
با اینکه ساختن کانال تلگرامی را به خاطر آرشیو ابری، سهولت دسترسی و دیگر امکانات پیشنهاد میکنم، اگر به هر دلیلی نمیتوانید یا نمیخواهید از تلگرام استفاده کنید میتوانید پوشهای در لپتاپ یا گوشی خود به این کار اختصاص دهید و فایلهای متنی و صوتی را در آن ذخیره کنید.
2.روش شناسی
روش یادگیری، وسیله نقلیه ما در سفر زبانآموزی است. اگر وسیله نقلیهمان قدیمی و ازکارافتاده باشد، بعید است ما را به مقصد برساند. به همین دلیل در این قسمت وسیله نقلیهای مناسب انتخاب میکنیم تا با خیال راحت سفر کنیم.
ساز وکار یادگیری در مغز چگونه است؟
قبل از آغاز بحث درباره روشِ یادگیریزبان، بهتر است در مورد اینکه یادگیری چگونه در مغز اتفاق میافتد صحبت کنیم. به طور کلی میتوانیم دو نوع یادگیری را در مغز متصور شویم: یادگیری دانشی و یادگیری توانشی. علت این تقسیم بندی به این برمیگردد که وقتی میگوییم چیزی را یاد گرفتهایم، منظورمان این است که یا دانشی را در ذهن خود حفظ کردهایم، یا توانش (مهارت) انجام کاری را کسب کردهایم. حتی به طور منطقی درسهای نظام آموزش رسمی را به دو دسته حفظی و عملی تقسیم میکنیم؛ زیرا در یادگیری نوع اول باید اطلاعاتی را دریافت کنیم و بعد از پردازش با مرورهای منظم به خاطر بسپاریم؛ در حالی که در یادگیری نوع دوم باید اطلاعاتی را که در حافظه داریم به کار ببندیم و با تمرین منظم به مهارت تبدیل کنیم.
البته تقربیا هیچ درسی صرفا حفظی یا صرفا عملی نیست و معمولا ترکیبی از هر دو را در هر درس داریم، آنچه سبب ایجاد تفاوت است، درصد این دو نوع یادگیری در هر درس است. ضمنا این را به یاد داشته باشید که یادگیری دانشی همیشه مقدم بر یادگیری توانشی است؛ زیرا تا وقتی دانش انجام کاری را نداشته باشید طبیعتا نخواهید توانست آن را انجام دهید.
در ادامه به شرح جزئیتر یادگیری دانشی و توانشی در مغز میپردازم تا درک بهتری از این دو فرایند داشته باشید.
یادگیری دانشی
اهمیت توجه در یادگیری دانشی
در این نوع یادگیری مغز از راه حواس پنجگانه، مخصوصا چشم و گوش، اطلاعات را دریافت و در حافظه کوتاه مدت ذخیره میکند تا روی آن پردازش انجام شود. البته مغز بیشتر اطلاعات را فیلتر میکند و اصلا به این مرحله هم نمیرساند؛ درواقع فقط بخشی از اطلاعات که به صورت ارادی به آن توجه کردهایم جذب خودآگاه میشود. برای همین است که گاهی به ساعتمان نگاه میکنیم ولی متوجه نمیشویم ساعت چند است؛ چون در آن لحظه به زمان توجه نکرده بودیم. بقیه اطلاعات محیطی که به آن توجه نمیکنیم هم توسط ناخودآگاه جذب میشود. از آنجایی که وظیفه اول مغز تضمین بقای ماست، بعد از دریافت دادههای محیطی و انجام پردازشهای لازم، فقط اطلاعاتی را در خود نگهداری میکند که مهم باشند؛ یعنی اطلاعاتی که برای ادامه حیات ضروری شناخته شوند. بقیه اطلاعات غیر ضروری هم در ناخودآگاه دفن میشوند یا به اصطلاح فراموش میشوند.
با فراموشی چه کنیم؟
حتما بارها شده که شب امتحانی درسی را خوانده باشید و روز یا روزهای بعد متوجه شوید که همه مطالب از ذهن شما پاک شده است. مغز در دریافت اطلاعات بسیار سریع عمل میکند، ولی به همان سرعت هم اطلاعات را فراموش میکند. به همین خاطر، هر دادهای که وارد مغز میشود بعد از گذشت یک هفته تقریبا به طور کامل فراموش میشود. پس چالش اصلی در یادگیری دانشی فراموشی است. برای اینکه چیز هایی که یادمیگیرید در ذهنتان باقی بماند، اولا باید درست اطلاعات را پردازش کنید و برای افزایش ماندگاری دادههای جدید، آنها را به دادههای قبلی موجود در ذهن ربط بدهید؛ دوما اینکه چیزهای جدیدیای را که یاد میگیرید در فواصل منظم مرور کنید تا در ذهن ما تثبیت شوند. با این کار به ذهن خودتان میفهمانید که این اطلاعات برای شما ارزشمند هستند و برای بقایتان ضروریاند.
دستور العمل یادگیری دانشی
- مطالب مورد نظر را از کانالهای اطلاعاتی، مخصوصا چشم و گوش، با تمرکز کردن برآنها وارد ذهنتان کنید. (اگر هنگام عکس گرفتن فوکوس دوربین تنظیم نباشد تصویر تار میفتد، به همان شکل اگر حین یادگیری به مطالب درست توجه نکنید، اطلاعات یا وارد قسمت خودآگاه مغز ما نمیشوند یا ناقص جذب میشوند)
- با پردازش درست اطلاعات، دادههای جدید را به دادههای قبلی موجود در ذهن وصل میکنید تا ماندگاری آنها را افزایش دهید. (اگر برای ساخت دیوار از سیمان برای چسباندن آجرها به هم استفاده نکنیم، به احتمال زیاد دیوار فرو خواهد ریخت؛ به همان صورت اگر اطلاعات جدید با پردازش درست به اطلاعات قبلی ربط داده نشوند، احتمال فراموش شدن آنها به شدت افزایش مییابد)
- بعد از آن برای تثبیت مطالب آنها را در فواصل منظم مرور کنید تا از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت منتقل شوند. (اگر آموخته هایتان را مرور نکنید؛ نباید توقع داشته باشید که به حافظه بلند مدتتان منتقل شوند همان طور که اگر نهالی را در زمین بکارید و رهایش کنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید که به درختی تنومند بدل شود)
در مورد شیوه پردازش صحیح دانشهای زبانی و مرور اصولی آنها در بخشهای بعدی صحبت خواهم کرد.
یادگیری توانشی
شکست، مقدمه یادگیری توانشی
در این نوع یادگیری، مغز سعی میکند انجام دادن کاری را بهینه سازی کند؛ یعنی انجام کاری که برای ما دشوار است و معمولا وقت و انرژی زیادی از ما میگیرد را آسان میکند. بیایید کمی به گذشته برگردیم، زمانی را که میخواستید برای اولین بار دوچرخه سواری کنید به خاطر دارید؟ حتما شما هم مثل بقیه از اولین باری که دوچرخه سوار شدید خاطره خوشی ندارید. احتمالا بارها سعی کردید که تعادل خودتان را حفظ کنید ولی موفق نشدید و افتادید؛ اما در نهایت بعد از چندین بار تلاش و زمین خوردن، موفق شدید که بر دوچرخه مسلط شوید.
در واقع قبل از شروع دوچرخه سواری این فعالیت بهینه سازی نشده بود چون مغز شما نیازی به آن نداشت؛ اما با بارها تلاش این نیاز را برای مغز خودتان ایجاد کردید و درنهایت دوچرخه سواری برایتان آسان شد. همانطور که کمی پیش اشاره کردم، وظیفه اول مغز حفظ بقای ماست؛ برای همین منابع محدود مغز فقط روی بهینه سازی کارهایی صرف میشوند که برای بقای ما ضروریاند.
یادگیری مهارت یعنی هماهنگ کردن عصبها
حین تلاش برای یادگیری هر توانش جدید، سلولهای عصبی مربوط به آن مهارت که در فاصله دوری از هم قرار دارند، تلاش میکنند با ارسال موادی به اسم انتقال دهندههای عصبی با هم ارتباط برقرار کنند. بارهای اولی که سعی میکنید دوچرخه را برانید، مسیر عبور این انتقال دهندههای عصبی آنقدر ناهموار است که سبب میشود این مواد سریع انتقال نیابند و عصبها به موقع با هم هماهنگ نشوند. به همین دلیل است که بارها زمین میخورید و نمیتوانید تعادلتان را حفظ کنید.
اما هر بار که سعی میکنید دوچرخه را برانید، مغز مسیر بین این عصبها را هموارتر میکند تا در مصرف منابع صرفه جویی شود. درست مانند اینکه جادهای خاکی را آرام آرام آسفالت کنید و با افزایش پهنای آن فضای بیشتری برای عبور ماشینها فراهم کنید. در نهایت بعد از بارها تلاش کردن و زمین خوردن مسیر بین این اعصاب آنقدر هموار میشود که قادر میشوید به راحتی و بدون هیچ مشکل خاصی دوچرخه سواری کنید.
شاید بپرسید که چرا مغز مسیر بین این اعصاب را با یک بار تلاش ما کاملا هموار نمیکند؟ پاسخ این است که اگر مغز در مدیریت منابع محدودش خساست به خرج نمیداد، خیلی وقت پیشها از بین میرفتیم.
چرا باید هر روز تمرین کنیم؟
قطعا شما دوچرخه سواری را یک روزه نیاموختید. روز های زیادی طول کشید تا به این مهارت برسید. به همین دلیل برای یادگیری هر توانشی باید حتما آن را در فواصل منظم تمرین کنید تا بالاخره به آن مسلط شوید. اگر یادگیری توانشی را شروع کنید، فقط برای یک روز به تمرین بپردازید و بعد از مدتها دوباره سراغ آن بروید، مغز شما این مهارت را برای بقا ضروری نخواهد دانست و همان یک قدم مسیری که بین عصبها هموار شده بود دوباره به حالت قبل بر میگردد. بنابراین وقتی تصمیم میگیرید که بر توانشی مسلط شوید، باید تمرین منظم را شروع کنید و آنقدر ادامه بدهید تا به نتیجه برسید؛ در غیر این صورت فقط وقت و انرژی خود را تلف میکنید. تاکید مربیان زبان بر تمرین روزانه هم به همین دلیل است.
دستور العمل یادگیری توانشی
- ابتدا دانش لازم برای انجام توانش مورد نظر را کسب کنید. (مثلا اگر میخواهید مهارت تعویض چرخ ماشین را یادبگیرید، اول به سراغ منابع آموزشی بروید تا بفهمید چگونه باید این کار را انجام دهید. در این قدم باید همان دستور العمل یادگیری دانشی را اجرا کنید)
- بر اساس دانشی که کسب کردهاید و با استفاده از چرخه اقدام،اصلاح و بازخورد تمرین روزانه را آغاز کنید. ( اقدام یعنی به آنچه که یادگرفتهاید عمل میکنید. بازخورد یعنی بعد از عمل به آموختههایتان رجوع میکنید تا ببینید چقدر درست عمل کردهاید و اشتباهاتتان چیست. اصلاح یعنی بر اساس تجربهای که به دست آوردید، عمل خود را تغییر میدهید تا دفعه بعد کار را درست انجام دهید. معمولا برای یادگیری هر توانش نیاز دارید که بارها این چرخه را تکرار کنید)
- چرخه تمرینی روزانه خود را آنقدر ادامه دهید تا به تسلط برسید. (فرض کنید در حال حفر کردن زمین برای رسیدن به گنج هستید؛ هر بار تمرین مانند کنار زدن یک وجب خاک است و شما را به این گنج نزدیکتر میکند. رسیدن به آن دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد)
در مورد شیوه اصولی تمرین توانشهای زبانی در بخشهای بعدی بحث خواهیم کرد.
ویژگیهای تمرین هوشمندانه
برای اینکه بیشترین نتیجه را از تمرین خود بگیرید باید سعی کنید که تمرینتان این ویژگیها را داشته باشد:
- درستی: زیرا تمرین غلط آسیبزاست.
- سطح مناسب: زیرا تمرین نامناسب هم آسیبزاست.
- جذابیت: زیرا ادامه دادن تمرینی که خسته کننده باشد ناخوشایند است.
- روزانه بودن: زیرا بدون درگیری روزانه، رسیدن به نتیجه راضی کننده دشوار است.
- همراه بودن با بازخورد: زیرا بدون بازخورد اشتباهات اصلاح نمیشوند و پیشرفتی هم صورت نمیگیرد.
حافظه یادگیری
سیاست مغز در مدیریت منابع
یکی از قوانین مهم مغز در مدیریت منابع این است: «استفاده کن وگرنه از دست میدهی.» این یعنی اگر مطلبی را به حافظه بلند مدت بسپارید ولی برای مدت طولانی از آن استفاده نکنید باز هم کم کم آن را فراموش خواهید کرد (ولی در این حالت سرعت فراموشی کندتر از حالت معمول است.) برای مهارتها هم این موضوع صادق است؛ بعد از مدتی بی استفاده ماندن کند میشوند و کارامدی سابق را از دست میدهند. دلیلش هم این است که، مغز منابع خود را فقط برای نگهداری چیزی به کار میگیرد که برای ادامه حیات لازم باشد. پس گمان نکنید که با مسلط شدن بر زبان انگلیسی دیگر کار شما تمام شده است؛ زیرا بعد از آن باید به فکر نگهداری دستاوردهای زبانیتان باشید.
ضرورت تغییر سبکزندگی برای یادگیری ماندگار
تنها راهی که میتوان مغز را مجاب کرد که چیزی که آموختهاید را ضروری بداند، استفاده منظم از آن است. در صورتی که دائما دانشها و توانشهایی که آموختهاید را در زندگی روزمره خود به کاربگیرید، آنها را از دست نخواهید داد. پس قبل از یادگیری هر چیزی بد نیست به این فکر کنید که اگر فلان مهارت را یاد گرفتم و در آن استاد شدم، آیا سبک زندگی من به گونه ای هست که با استفاده مداوم از آن توانش بتوانم حفظاش کنم؟
اگر میخواهید چیزی را برای همیشه در ذهن خودتان داشته باشید باید سبک زندگی خود را به گونه ای تغییر دهید که همیشه با آن در ارتباط باشید. داشتن این دیدگاه باعث میشود که الویت های خودتان را در زندگی در نظر بگیرید و منابع محدودتان را فقط در جاهایی سرمایه گذاری کنید که در طولانی مدت منفعت بیشتری برای شما دارد. به بیانی دیگر اگر قرار نیست از توانشی در طولانی مدت استفاده کنیم، بهتر است انرژی و وقت گرانبهای خود را برای یادگیریاش صرف نکنیم.
البته در صورتی که چیزی را خوب یاد گرفته باشید و بعد به علت عدم استفاده آن را فراموش کنید یا در انجام آن کند شوید، بار بعدی که اراده کنید آن را دوباره یاد بگیرید با صرف زمان و انرژی کمتری دوباره به همان حد از تسلط میرسید. ساز و کارهای مغز ممکن است در نگاه اول مانع به نظر برسند، اما اگر دقیق تر نگاه کنید میبینید که وجودشان چقدر به نفع شماست.
زبان انگلیسی ترکیبی از دانشها و توانشها
تا اینجا گفتیم هرچیزی را که یادبگیرید غالبا یا ماهیت دانشی دارد یا توانشی. یادگیری زبان هم از این قاعده مستثنا نیست و برای تسلط بر آن باید دانشها و توانشهای مربوط به آن را یاد بگیریم. در ادامه بخشهای دانشی و توانشی زبان را به تفکیک بررسی میکنیم و شیوه درست مطالعه هر کدام را توضیح میدهیم. تلفظ، واژگان و دستور زبان جزو بخش دانشی زبان هستند. مهارت های شنیدن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن هم جزو بخش توانشیاند.
قسمت های دانشی زبان انگلیسی
اگر قسمتهای دانشی زبان را به بدن انسان تشبیه کنیم در این صورت دستور زبان اسکلت، واژگان ماهیچهها و تلفظ پوست انسان خواهد بود. برای داشتن دانش زبانی قوی به هر سه بخش نیاز داریم .اگر بدن ما استخوان نداشته باشد سقوط خواهد کرد، اگر ماهیچه نداشته باشیم نمیتوانیم حرکت کنیم واگر پوست نداشته باشیم حتی اگر سرپا باشیم و بتوانیم حرکت کنیم، زشت خواهیم بود.
پس اهمیت هیچکدام از بخش ها را نباید دست کم گرفت.
واژگان
مهمترین قسمت هر زبانی واژگان آن است. شما بیشتر وقت خود را صرف یادگیری این قسمت خواهید کرد و تنها بخشی از زبان که میتواند به صورت مستقل برای برقراری ارتباط استفاده شود همین بخش است. البته گستره واژگان به کلمات محدود نمیشود و اصطلاحات را هم شامل میشود؛ به بیانی دیگر، عبارتها، همایندها، افعال دوقسمتی و تعابیر استعاری هم زیر مجموعه واژگان به حساب میآیند. ولی به صورت کلی، برای یادگیری واژگان آن ها را به دوقسمت عمومی و تخصصی تقسیم بندی میکنیم.
به چقدر واژه نیاز داریم؟
هر زبانآموز حتما باید واژگان عمومی را بیاموزد زیرا هسته اصلی دانش زبانی او را همین واژهها تشکیل میدهند؛ اما از آنجایی که واژگان تخصصی برای هر زبانآموز متغیراند، هر کس باید واژگان تخصصی مربوط به خودش را یادبگیرد. دلیل متغیر بودن واژگان تخصصی این است که هر زبانآموز نیازها و خواستههای متفاوتی دارد که به رشته تحصیلی، حیطه شغلی یا علایق شخصی او برمیگردند. با این حساب، با اینکه زبان انگلیسی شامل هزاران هزارکلمه است، لزومی ندارد که همه آنها را یادبگیریم. حتی شخصی تحصیل کرده که زبان مادریاش انگلیسی است، فقط حدود 20000 خانواده کلمه در ذهن خود دارد. ضمن اینکه همه این کلمات هم به یک اندازه برای او کاربرد ندارند؛ زیرا بسیاری از آنها غیرفعال هستند و صرفا فهمیده میشوند، ولی در گفتار و نوشتار به کار برده نمیشوند.
در واقع، برای یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم به 20000 واژه هم نیازی نداریم؛ زیرا با یادگیری سطوح مقدماتی واژگان عمومی، که چیزی در حدود 3000 خانواده کلمه پر تکرار هستند، شما 80 درصد چیزهایی را که میخوانید و میشنوید درک خواهید کرد؛ و با گسترش دامنه واژگانتان به بیشتر از 5000 تا حدود 9000 خانواده کلمه، میتوانید به شکل حرفهای ارتباط برقرار کنید.
این واژگان و اصطلاحات، به صورت موضوعی در کتاب های معروف در دسترس هستند. بعد از پوشش دادن سطح متوسط واژگان عمومی هم میتوانید در کنار کار روی بقیه واژگان عمومی، یادگیری واژگان حیطه تخصصی خودتان (رشته، حرفه و علاقههای شخصیتان) را شروع کنید. فقط کافی است محتوای مربوط به حوزه تخصصی خودتان را در سبد یادگیری خود بگنجانید تا با واژگان و اصطلاحات آن آشنا شوید. کتاب ها، پادکستها و دیگر مطالب موجود در اینترنت، منابع خوبی برای یادگیری واژگان و اصطلاحات تخصصیتان هستند.
لزوم الویت بندی در یادگیری واژگان
مسلما به واژگان عمومی و تخصصصی محدود نیستید و اگر بخواهید میتوانید دامنه واژگانتان را بیشتر از این هم گسترش دهید، اما از آنجایی که یادگیری تمام واژگان یک زبان نه ممکن است و نه معقول، بهتر است فقط روی واژگان پربازده سرمایه گذاری کنیم؛ بعد از آن هم باید روی شخصی سازیدانش واژگانیتان تمرکز کنید. زیرا اگر شخصی میداند که هیچگاه قرار نیست با موضوع فیزیک کوانتوم رو به رو شود نیازی ندارد که واژگان آن را بیاموزد. اگر کسی به داستان های علمی تخیلی علاقهای ندارد، نیازی نیست خیلی خودش را درگیر واژگان مربوط به آن فضا کند. هر شخصی نیازها و خواستههای متفاوتی دارد و به همین دلیل دامنه واژگان متفاوتی خواهد داشت.
روش مطالعه واژگان
اول از همه باید بدانید که بر اساس میزان تسلطی که بر واژگان داریم آنها را به چهار دسته تقسیم میکنیم.
- واژگانی که تا به حال نه شنیدهایم و نه دیدهایم.
- واژگانی که با آنها برخورد کردهایم ولی از معنیشان مطمئن نیستیم.
- واژگانی که اگر بشنویم یا ببینیم معنی آنها را میفهمیم ولی نمیتوانیم در گفتارو نوشتار از آنها استفاده کنیم. (واژگان غیرفعال)
- واژگانی که هم معنی آنها را میفهمیم و هم میتوانیم در گفتار و نوشتار از آنها استفاده کنیم. (واژگان فعال)
کار اصلی ما در یادگیری واژگان با دسته سه و چهار یعنی واژگان غیر فعال و فعال است؛ به این صورت که:
در گام اول باید تلفظ، معنا، و شکل نوشتاری هر کلمه را با مطالعه اصولی یادبگیریم و سپس با مرور منظم از سطح یک و دو به سطح غیر فعال برسانیم .
در گام دوم باید با تمرین استفاده از کلمات غیرفعال در گفتار و نوشتار، هم حین مطالعه و هم در مرورهایمان،آن ها را به سطح فعال برسانیم.
نکته: یادتان باشد صرف اینکه معنی واژهای را میفهمید به این معنی نیست که بر آن مسلط شدهاید. تا وقتی که واژهای را به سطح فعال نرسانید کار شما با آن واژه به پایان نمیرسد. البته قطعا نیازی نیست که به همه واژگان در سطح فعال مسلط باشید، مقداری از واژگان که ارزش کاربردی دارند فعال میشوند و بیشترآنها در سطح غیر فعال میمانند. تصمیم اینکه کدام واژهها را فعال میکنید و کدام واژهها را در سطح غیرفعال نگه میدارید با خود شماست و به نیازها و خواستههاتان برمیگردد.
برای یادگیری بخشهای مختلف واژگان این مراحل را طی کنید:
1.معنا
برای یادگیری معنای واژهها بسته به سطح کنونیتان به استراتژیهای متفاوتی نیاز خواهید داشت. در ابتدای مسیر که دانش زبانی چندانی ندارید میتوانید از لغتنامههای انگلیسی به فارسی استفاده کنید؛ زیرا ترجمه کردن در ابتدای زبانآموزی، ساختن دانش زبانی را تسهیل میکند و باعث صرفه جویی در وقت و انرژیتان میشود. اما یادتان باشد در سطوح بالاتر که تجربهتان در یادگیری زبان انگلیسی بیشتر شد، باید ترجمه کردن را از زبانآموزی خود حذف کنید و منحصرا از لغتنامههای انگلیسی به انگلیسی استفاده کنید؛ مگر در بعضی شرایط که میتوان از ترجمه به عنوان تکنیکی برای درک معنای کلمههای پیچیده کمک گرفت. (البته مترجمان از این قانون مستثنا هستند و باید از هر دو نوع لغتنامه استفاده کنند)
چرا باید ترجمه کردن را کنار بگذاریم؟
ترجمه مانند چرخ های کمکی دوچرخه میماند، ابتدا مدتی با آن ها دوچرخه سواری میکنیم تا آمادگی کسب کنیم ولی بعدا آنها را کنار میگذاریم تا بتوانیم سریعتر حرکت کنیم. شما قضاوت کنید، اینکه مستقیما به انگلیسی فکر کنید و حرفتان را به زبان بیاورید سریعتر است، یا اینکه اول به فارسی فکر کنید، سپس فکرتان را به انگلیسی ترجمه کنید و در نهایت آن را به زبان بیاورید؟ اینکه متنی را مستقیما به انگلیسی بخوانید و بفهمید سریعتر است، یا اینکه اول متنی را ترجمه کنید و بعد بفهمید؟
گذشته از این، اگر ترجمه را بیش از حد استفاده کنید ممکن است ساختارهای زبان فارسی را به اشتباه در زبان انگلیسی استفاده کنید. مثلا یکی از اشتباهات رایج بین زبانآموزان فارسی زبان، استفاده از عبارت «I am agree» به جای «I agree» است؛ علت نادرست بودن عبارت اول این است که در زبان فارسی میگوییم «من موافق هستم» اما انگلیسی زبانها میگویند «من موافق». بماند که ممکن است معنی واژهها با ترجمه به طور دقیق فهمیده نشوند، زیرا همه کلمات یک زبان لزوما معادلهای دقیقی در دیگر زبانها ندارند.
از کدام لغتنامه استفاده کنیم؟
در دسترسترین لغتنامه برای همه زبانآموزان گوگل است؛ فقط کافی است معنای واژه مورد نظرتان را در آن جست و جو کنید. برای مثال اگر میخواهید معنی کلمه «Happy» را بدانید، در گوگل این عبارت را جست و جو میکنید: «معنی Happy». اگر هم بخواهید معنای همان کلمه را به انگلیسی بدانید این عبارت را جست و جو میکنید: «Happy Meaning». ویژگی دیگری که گوگل دارد این است که میتوانید با جست و جوی تصویری، عکسهای مربوط به کلماتی که یاد میگیرید را هم ببینید تا معنی آنها بهتر در ذهنتان جا بیفتد. علاوه بر آن در مورد هر کلمه میتوانید اطلاعات زیادی از سایتهای پیشنهادی گوگل به دست آورید.
اهمیت بررسی کلمهها در جمله
حین یادگیری معنای کلمات حتما دقت داشته باشید که هر کلمه را در جمله بررسی کنید. زیرا هر کلمه میتواند معانی مختلفی به خودش بگیرد و شما فقط در صورتی میتوانید معنی هر کلمه را بفهمید که آن را در جمله ببینید. مثلا وقتی به فارسی میگوییم «شیر» دقیقا کدام معنی آن مد نظر ماست؟ شیری که سلطان جنگل است؟ شیری که از آن آب خارج می شود؟ یا شیری که خوردن آن موجب تقویت استخوان هاست؟ همه این معانی برای این واژه درست هستند اما فقط وقتی میتوانیم بگوییم کدام مراد است که آن را در جمله ببینیم. مثلا بگوییم تو هر روز یک لیوان شیر بخور. یا شیر گوزن را شکار کرد. یا شیرِ آب چکه میکند.
دلیل دیگر اهمیت این کار این است که یاد میگیرید چگونه کلمات را در جمله به کار ببرید. اگر کلمات را به صورت لیستی حفظ کنید هرگز نمیفهمید هر کلمه را در کدام بافت و به چه شکلی استفاده کنید. خیلی از اطلاعات ریز و درشت دیگر هم هست که فقط با دیدن کلمه در بافت جمله دست گیرتان میشود. پس سعی کنید از منابع آموزشی که کلمات را به صورت لیستی و خارج از متن یا جمله آموزش میدهند دوری کنید.
2.تلفظ
این قسمت معمولا مورد غفلت بسیاری از زبان آموزان قرار میگیرد. اگر میخواهید شما هم جزو آن دسته از زبان آموزانی که با لهجه عجیب و غریب صحبت میکنند نباشید به این نکات دقت کنید.
ابتدا باید بدانید که با کدام لهجه میخواهید یادگیری خودتان را آغاز کنید. از بین لهجه آمریکایی (American) و بریتانیایی (British)یکی را انتخاب کنید. بد نیست چند ویدیو در یوتیوب ببینید تا بفهمید به کدام یک علاقه بیشتری دارید. (تفاوت این دو لهجه فقط در تلفظ نیست و بعضی از کلمات هم در آنها به شکل متفاوتی استفاده میشوند. مثلا کلمه «پاییز» در لهجه آمریکایی «Fall» است ولی در لهجه بریتانیایی «Autumn». البته خوشبختانه اکثر کلمات آنها مشترک است)
اگر بعد از دیدن چند ویدیو هنوز هم نمیدانید کدام لهجه را ترجیح میدهید، پیشنهاد میکنم لهجه آمریکایی را انتخاب کنید. تجربه به من ثابت کرده که زبانآموزان فارسی زبان با این لهجه بهتر ارتباط میگیرند و سریعتر به آن مسلط میشوند. خود من هم از ابتدای زبانآموزیام با همین لهجه تمرین کردهام.
بعد از انتخاب لهجه، هر وقت خواستید تلفظ کلمهای را یاد بگیرید، ابتدا چندبار با دقت به تلفظ آن گوش بدهید. (برای گوش دادن به تلفظ کلمات هم میتوانید به لغتنامه گوگل مراجه کنید؛ فقط حتما مطمئن شوید که تلفظ را روی لهجه موردنظرتان تنظیم کردهاید) وقتی خوب گوش کردید سعی کنید هرقدر که میتوانید شبیه صدایی که شنیدید کلمه را تلفظ کنید. بعد تلفظ خودتان را با تلفظ لغتنامه مقایسه کنید. اگر شبیه هم بودند، کار شما تمام شده و میتوانید سراغ کلمه بعد بروید ، ولی اگر شبیه هم نبودند آن قدر گوش کنید و تکرار کنید که شبیه هم بشوند.
اگر تلفظ کلمهای خیلی برایتان دشوار بود میتوانید آن را بخش بخش کنید که تلفظاش راحتتر شود. ضمنا یادگیری الفبای آوایی جهانی یا IPA میتواند به شما کمک کند از شیوه تلفظ خودتان، مخصوصا کلمههای دشوار، مطمئنتر باشید. البته ممکن است یادگیری الفبای آوایی کمی کسل کننده باشد ولی اگر حوصلهاش را دارید بد نیست در گوگل به دنبال یادگیری آن باشید.
توجه: حتما برای یادگیری تلفظ کلمات به صوت تلفظ آنها گوش دهید. به هیچ وجه سعی نکنید بدون گوش دادن به صوت و صرفا با خواندن، تلفظ کلمات را یادبگیرید. زیرا در زبان انگلیسی، معمولا به همان شیوهای که کلمات را مینویسیم تلفظ نمیکنیم. مثلا کلمه «Sugar »، «شوگِر» تلفظ میشود نه «سوگار». همین مشکل را گاها در بعضی از کلمات فارسی هم داریم؛ برای مثال مینویسیم «خواب» ولی میخوانیم «خاب». تنها راه برای اطمینان از اینکه تلفظ کلمهای را درست یادگرفتیم این است که به صوت تلفظ آن گوش کنیم.
3.شکل نوشتاری
کار شما در این قسمت بسیار راحت است؛ فقط کافی است هر کلمه را چند بار روی کاغذ بنویسید تا شکل نوشتاری آن در ذهنتان نقش ببندد. فقط گاهی ممکن است املای کلمه ای عجیب باشد که در آن صورت میتوانید از کد گذاری آوایی استفاده کنید. مثلا کلمه «Sugar» را به این صورت کد گذاری کنید: میخوانیم «شوگر» ولی مینویسیم «سوگار»
از کجا بفهمیم که واقعا کلمه ای را یادگرفتهایم؟
اگر بتوانید با کلمهای که یادگرفتهاید جملهای معنادار بنویسید و با صدای بلند بخوانید، میتوانید مطمئن باشید که کارتان را درست انجام دادهاید. جمله شما مدرکی است بر اینکه هر سه قسمت تلفظ، معنا و شکل نوشتاری را به خوبی یادگرفته اید. ضمنا هر چه بتوانید جملههای بیشتر و متنوعتری بنویسید یعنی عمیقتر آن را فراگرفتهاید.
تکنیکهایی برای افزایش ماندگاری واژگان در ذهن
بعد از یادگیری معنا، تلفظ و شکل نوشتاری، کار اصلی شما به پایان رسیده، اما میتوانید برای افزایش ماندگاری کلمات در ذهن خود از تکنیکهایی استفاده کنید که اتصالات عصبی قویتری حین یادگیری ساخته شود.
- ربط دادن
این تکنیک، اساس همه تکنیکهای به خاطر سپاری است و شیوه استفاده از آن به این صورت است که باید آموختههای تازه خود را به دانستههای قبلی خودتان ربط بدهید. میتوانید چیزهایی را به هم ربط بدهید که خیلی مربوط باشند یا خیلی بیربط به نظر برسند، مهم این است که در هر دو حالت این اتصال معنادار باشد. برای مثال، فرض کنید میخواهید کلمه «Gold» به معنی «طلا» را به دانستههای قبلیتان ربط بدهید، به این فکر میکنید که Gold نوعی فلز ارزشمند است، از Gold برای ساخت سکه و جواهرات استفاده میشود، قیمت یک گرم Gold بسیار زیاد است، لباسی که از Gold ساخته شده باشد مناسب فصل تابستان نیست، ریختن Gold در قرمه سبزی نشانه تازه به دوران رسیده هاست و … .
کشف این ارتباطات در ابتدای زبانآموزی میتواند به زبان فارسی انجام شود ولی در سطوح بالاتر بهتر است فقط از زبان انگلیسی استفاده کنید. ولی در هر سطحی که باشید هر چه ارتباطهای بیشتری بین آموختههای جدیدتان و آموختههای گذشتهتان بیابید، ماندگاری آنها را چند برابر کردهاید.
- تصویر سازی
در تصویرسازی که نوع دیگری از ربط دادن است، چیزهایی را که میآموزید به تصویر یا تصویرهایی متصل میکنید. اصولا درک چیزهایی که قابل دیدن باشند برای ما راحتتر است، و هر چیزی را که بتوانیم خوب درک کنیم معمولا بیشتر در حافظه نگه میداریم؛ از این رو تصویر سازی تکنیکی موثر برای افزایش ماندگاری محفوظات است. البته قبل از توضیح نحوه استفاده از این تکنیک، لازم است با دو نوع مهم از کلمات آشنا شوید.
به طور کلی کلمات را به دو گروه «عینی» و «ذهنی» تقسیم میشوند. کلمات گروه اول، ما به ازای خارجی دارند؛ یعنی در جهان واقعی با حواس پنجگانه درک میشوند. برای مثال میز، صندلی، پیتزا، خورشید، ماه، پرنده، و … . اما کلمات گروه دوم، ما به ازای خارجی ندارند، زیرا با حواس پنجگانه قابل درک نیستند و صرفا در ذهن ما فهمیده میشوند. کلماتی مانند عشق، شجاعت، عدالت، حقیقت، مهربانی و … از این گروهاند.
تصویرسازی برای واژههای عینی کار آسانی است، زیرا به احتمال زیاد قبلا آنها را در دنیای واقعی دیدهایم. اما تصویرسازی برای کلمات ذهنی نیاز به خلاقیت دارد و ممکن است کمی شما را به چالش بکشد. برای کلمات عینی میتوانید از تصویرهایی که در ذهن دارید یا تصویرهای گوگل استفاده کنید. کلمات ذهنی را هم با استفاده از قوه تخیلتان، رسم شکل و یا نقاشی کشیدن به خ. برای نمونه، میتوانیم کلمه «Gold » را به تصویرِ طلا در ذهنتان متصل کنید،یا برای کلمه «Brave» به معنی «شجاع» میتواند تصویر یک شوالیه را تصور کنید که در حال جنگیندن با اژدهایی غولپیکر است.
ریز تکنیک دیگری که میتواند در تصویر سازی استفاده شود، کمک گرفتن از زبان بدن و چهرهتان است. مثلا برای کلمه «Happiness» به معنای «خوشحالی»، میتوانید با چهرهتان حالت خوشحالی را نشان دهید و آن را با صدای بلند تکرار کنید. یا برای کلمه «Brave» میتوانید به نشانه شجاعت سینه سپر کنید و بلند بگویید «Brave». در واقع با این کار هم به نوعی در حال تصویر سازی هستید، اما اینبار با استفاده از بدنتان. البته این تکنیک محدودیتهای خودش را دارد و نمیتوان برای یادگیری همه کلمهها از آن استفاده کرد.
- داستان پردازی
تکنیکِ پیشرفتهترِ تصویرسازی، داستانگویی است. یعنی به جای ساختنِ تصویر، در ذهن خودتان کلیپ کوتاه میسازید. برای مثال همان کلمه brave را در نظر بگیرید، میتوانید داستان غلبه آن شوالیه را بر اژدهایی غولپیکر تصور کنید. برای دراماتیکتر کردن داستان هم میتوانید این قسمت را اضافه کنید که شوالیه سرِ اژدها را نزد پادشاه مملکت میبرد و مدال شجاعت دریافت میکند!
داستانها به خاطر جذابیت و درگیرکردن بخشهای مختلف مغز باعث میشوند که اطلاعات خیلی راحتتر در ذهن بمانند. شاید اگر دوستتان در مورد موضوعی تجربههایش را در اختیارتان بگذارد بعد از مدتی نکتههایی که از او یادگرفتید را فراموش کنید؛ اما اگر همان تجربهها در قالب داستان برایتان تعریف شود به سختی فراموش میشوند.
- استفاده از احساسات
خاطراتی که همراه با تجربههای احساسی باشند هرگز فراموش نمیشوند؛ زیرا احساسات با تقویت اطلاعات ذخیره شده باعث ماندگاری بیشتر آنها میشوند. برای مثال، اگر از شما درباره اولین باری که عاشق شدید بپرسم، به احتمال زیاد بتوانید به وضوح خاطراتتان را به یاد بیاورید و با جزئیات شرح بدهید. البته قطعا منظور از احساسات فقط حس عاطفی نیست، بلکه انواع آن مانند: شادی، غم، خشم، ترس، هیجان و … مورد نظر است.
از نظر من بهترین شیوه بهره بردن از این تکنیک استفاده از طنز است. سعی کنید با چیزهایی که یادمیگیرید شوخی کنید؛ با این کار هم یادگیری بهتری خواهید داشت و هم تجربه لذتبخشتر برای خود میسازید. ضمنا، اگرچه شوخیهای پاستوریزه به یادگیریبهتر کمک میکنند، اما هیچ چیز مانند شوخیهای غیربهداشتی باعث نمیشود آموختهها در ذهن شما حک شود.
نکته: لازم نیست که همه این تکنیکها را باهم انجام دهید؛ (البته گمان نمیکنم کسی آنقدر بیکار باشد که بخواهد برای یک کلمه این همه وقت صرف کند) شاید راحتتر باشید که فقط یک یا دو تکنیک را به صورت ترکیبی استفاده کنید. مهم این است که پیوسته آنها را به کارببندید. مثلا خود من معمولا از ترکیب تکنیکهای ربط دادن و شوخیکردن با کلمات استفاده میکنم.
شیوه مرور کردن
تا اینجا کلماتی را وارد ذهن خود کردید و با تکنیکهایی ماندگاری آنها را افزایش دادید، اما اگر برنامهای برای مرور نداشته باشید قطعا بعد از مدتی همه را از یاد خواهید برد. در ادامه شیوههای مرور کردن را با هم بررسی میکنیم.
برای مرور کردن دو راه عمده وجود دارد:
- سیستمهای تکرار با فاصله (SRS)
- در معرض زبان بودن (Exposure)
تکرار با فاصله
تکرار با فاصله همانطور که از اسمش روشن است یعنی چیزهایی که یاد میگیرید را در فواصل منظم مرور کنید. تاکنون تحقیقات علمی در مورد توانایی به خاطرسپاری ذهن دستاوردهای زیادی داشتهاند اما یکی از مهمترین موضوعات کشف شده در این حوزه «منحنی فراموشی» است. محنی فراموشی به ما نشان میدهد که وقتی چیزی را یادمیگیریم چه مدت زمانی طول میکشد تا آن را فراموش کنیم. با استفاده از این منحنی میتوانیم درست قبل از اینکه ذهنما چیزی را فراموش کند آن را مرور کنیم و به این ترتیب برای مدت طولانیتر در ذهن خود نگهداریم.
طبق منحنی فراموشی، برای انتقال آموختهها به حافظه بلند مدت، باید آنها را یک ساعت بعد، یک روز بعد، یک هفته بعد، دو هفته بعد، یک ماه بعد، دو ماه بعد، شش ماه بعد و یک سال بعد مرور کنیم تا برای همیشه در حافظه ما ثبت شوند. البته از آنجایی که حفظ کردن مقدار زیادی از اطلاعات به این روش بدون امکانات مخصوص به سادگی ممکن نیست، ابزارهایی برای آسانتر کردن این کار ساخته شدهاند.
این سیستم های تکرار با فاصله در دو فرم کاغذی و الکترونیکی در دسترس هستند:
- معروف ترین نوع کاغذی آن همان جعبه جی پنج یا لایتنر(Leitner) است. میتوانید آن را به صورت آماده بخرید یا اینکه شیوه ساخت آن را یادبگیرید و خودتان یکی بسازید.
- معروف ترین نوع الکترونیکی آن هم در حال حاضر اپلیکیشن اَنکی (Anki) است. با اینکه نسخه الکترونیکی جعبه لایتنر یا اپلیکیشنهای دیگری هم برای تکرار با فاصله وجود دارند، هیچ کدام به پای اَنکی نمیرسند.
نکته: ریز روشهای دیگری هم برای تکرار با فاصله وجود دارند؛ مثلا داشتن دفترچه و ثبت آموختهها در آن، روش خوبی برای مرور است، اما به اندازه روشهای قبلی سیستماتیک نیست. نوع پیشرفتهتر این روش استفاده از دفترچههای تیک اِیت «Tick8» است که تنها تفاوتش با دفترچه معمولی منظمتر کردن ثبت واژگان و سادهترکردن مرورشان با در نظر گرفتن 8 جعبه کوچک برای تیک زدن دفعات مرور کنار هر کلمه است. ولی در کل استفاده از دفترچه برای مرور انتخاب اول من نیست.
در معرض بودن
روش دیگر این است که به طور کلی در معرض زبان باشید. یعنی دائما در حال خواندن و گوشکردن محتوایی به زبان انگلیسی باشید. مخصوصا محتواهایی که مربوط به شما هستند. در این صورت مهمترین و پرتکرارترین کلمات و اصطلاحات همیشه در ذهنتان خواهد ماند.
روش پیشنهادی من برای مرور واژگان
برای مرور موثر لازم است هر دو شکل آن را در برنامه خود داشته باشید ولی برای هرسطح به نسبت خاصی. در سطوح ابتدایی بیشتر باید از تکرار با فاصله استفاده کنید و در سطحهای بالاتر بیشتر از در معرض بودن.
ضمنا از نظر من بهینهترین روش برای مرور با فاصله مطالب استفاده از اپلیکیشن اَنکی است. هرچند که استفاده از لایتنر کاغذی برای ماندگاری مطالب کمی موثرتر است، قابلیتهای اَنکی و راحتی استفاده از آن باعث میشود همیشه ترجیح من باشد.
پس علاوه بر اینکه باید سعی کنید هر روز با زبان در ارتباط باشید، به شما توصیه میکنم از اَنکی برای مرور واژگان استفاده کنید.
میتوانید اپلیکیشن اَنکی را برای Android از اینجا و برای IOS از اینجا دانلود کنید.
همچنین نسخه دسکتاپ آن را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
نکته: بهتر است هر دو نسخه برای گوشی و کامپیوتر را داشته باشید تا اّنکی همیشه در دسترستان باشد.
چگونه از اَنکی استفاده کنیم؟
کار با این اپلیکیشن خیلی ساده است ولی توضیح مختصری هم میدهم تا جای سوالی باقی نماند.
. اول از همه سعی کنید در اَنکی حسابی باز کنید تا قابلیت ذخیره ابری فلشکارتهای خود را داشته باشید. با این کار اگر گوشی شما دچار مشکل شود و یا به هر دلیلی اطلاعاتتان پاک شود میتوانید دوباره وارد حسابتان شوید و آنها را بازیابی کنید. ( این مورد را جدی بگیرید؛ فقط یک لحظه تصور کنید که چقدر از دست دادن هزاران کلمهای که با صرف وقت و انرژی وارد اَنکی کردهاید دردناک است)
. در گام بعدی باید یک دسته (Deck) بسازید که به نوعی جعبهای مجازی برای ذخیره فلش کارتهای شماست.
. در اخر یادداشت (Note) یا همان فلشکارتهای خود را بسازید و به دستهای که ساختهاید اضافه کنید.
حین ساخت فلش کارتها هم به این نکات دقت کنید:
- اگر مبتدی هستید، در قسمت جلویی کارت باید کلمه یا عبارت انگلیسی مورد نظرتان را در قالب جمله یادداشت کنید و پشت کارت را هم به معنی فارسی آن عبارت یا کلمه اختصاص دهید. (البته همانطور که قبلا هم اشاره کردم بعد از مدتی باید ترجمه را از یادگیری خود تقریبا حذف کنید و انگلیسی را به انگلیسی یاد بگیرید)
- اگر در سطح متوسط یا پیشرفته هستید، بازهم باید در قسمت جلویی کارت کلمه یا عبارتی را که آموختهاید در قالب جمله یادداشت کنید ودر قسمت پشتی کارت هم باید معنی آن کلمه را به انگلیسی بنویسید.
اگر در قسمتهای قبل برای یادگیری بهتر تلفظ سراغ الفبای آوایی(IPA) هم رفته باشید، میتوانید اینجا از آنها استفاده کنید. کافی است در قسمت پشتی فلش کارتهایتان تلفظ صحیح کلمات را با الفبای آوایی بنویسید تا در کنار مرور معنی و شکل نوشتاری کلمات، تلفظ آنها هم برایتان مرور شود. البته یادتان باشد که از نوشتن تلفظ کلمات به زبان فارسی خودداری کنید. زیرا تلفظ بسیاری از کلمات انگلیسی را نمیتوان با حروف فارسی به درستی نشان داد.
حالا میتوانید با بازکردن دستهای که ساختید، فلشکارتهای آن را مرور کنید. وقتی قسمت جلویی فلشکارتی برای شما به نمایش در میآید، اول باید معنی کلمه را به یاد بیاورید و با صدای بلند بگویید؛ بعد از آن پشت کارت را ببینید تا متوجه شوید که جوابتان درست بوده یا نه. در نهایت با توجه به سختی یادآوری جواب میتوانید انتخاب کنید که آن کارت چقدر زودتر یا دیرتر برای شما مرور شود.
نکتههای تکمیلی:
.میتوانید از وقتهای مرده روز برای مرور فلشکارت هایتان هم استفاده کنید.
. این امکان وجود دراد که برای مرور آموختهها دستههای مختلفی بسازید مثلا: واژگان عمومی، اصطلاحات، واژگان تخصصی، و اشتباهات پرتکرار من.
. دسته بندیهایی که معرفی کردم مهمترینها بودند؛ توصیه میکنم که حتما آنها را داشته باشید، اما بر حسب نیاز و خواستههایتان میتوانید دستههای دیگری را هم اضافه کنید مثلا: کلمات با تلفظ دشوار، واژگان آیلتس/ تافل، واژگان ارشد/دکتری و واژگان مربوط به موضوعی خاص (مثلا واژگان مربوط به سفر) فقط یادتان باشد که در این کار زیاده روی نکنید.
. اگر تمایل داشته باشید میتوانید به فلش کارتهای خود صوت تلفظها و تصاویر مربوط هم اضافه کنید.
شیوه فعال کردن واژگان
تا اینجای کار شما توانستید واژگانی که آموختهاید را به سطح غیر فعال برسانید ولی حالا زمان آن است که فعالشان کنید. به یاد داشته باشید که بهتر است فقط کلماتی را فعال کنید که به کارتان میآیند و یا حداقل از آنها خوشتان میآید؛ زیرا همانطور که پیشتر گفتم، تعداد کلمات بسیار است و همه کلمات ارزش یکسان ندارند. به زبانی دیگر، سعی کنید از فعال کردن کلماتی که میدانید قرار نیست در نوشتار و گفتار شما استفاده شوند پرهیز کنید.
دو راه برای فعال کردن واژگان وجود دارد:
- چک لیست: در این روش کلمههایی که میخواهید فعال کنید را به صورت کاغذی یا مجازی در جایی ثبت میکنید. میتوانید یک دفترچه یا فایل Word را به این کار اختصاص دهید. به مرور زمان به این چک لیست و کلماتی که در آن یادداشت کردهاید سر بزنید و سعی کنید با هر کدام حداقل سه تا پنج بار جمله معنادار بسازید.
- اَنکی: در واقع همان زمانی که به مرور فلشکارتها اختصاص میدهید میتواند برای فعالکردن واژگان هم استفاده شود. کافی است هر وقت که کارتی را مرور میکنید با کلمه موجود در آن جملهای تازه بسازید. حتی این امکان وجود دارد که دستهی جداگانهای را به کلماتی که میخواهید فعال کنید اختصاص دهید؛ هرچند که بهتر است با دستههای زیاد خودمان را گیج نکنیم.
پیشنهاد من از بین این دو روش قطعا استفاده از اَنکی است، زیرا با این کار میتوانیم خیلی بیدردسرتر واژگانمان را فعال کنیم. در گذر زمان خواهید دید که با همین تمرین ساده، کلماتی که آموخته اید به گفتار و نوشتار شما راه پیداکردهاند.
دستور العمل خلاصه یادگیری واژگان
طبق تمام نکاتی که در مورد یادگیری واژگان گفته شد، هر وقت اراده کردیم کلمهای را عمیق یادبگریم، باید این کارها را به ترتیب انجام دهیم.
- یادگیری معنای کلمه با رجوع به لغتنامه
- یادگیری تلفظ کلمه با گوشکردن به تلفظ صحیح آن و تکرارکردن
- یادگیری شکل نوشتاری کلمه با نوشتن آن
- افزایش ماندگاری کلمه با استفاده از تکنیک انتخابی
- ساخت فلشکارت برای آن کلمه
- مرور فلشکارت در طول زمان و جملهسازی با آن کلمه در هر مرور
- در معرض زبان بودن و توجه به شیوه استفاده از کلمه آموخته شده در بافتهای مختلف
دستور زبان
دستور زبان اسکلت زبان است. به همین دلیل هم تعیین میکند آجرهای زبان، که همان واژگاناند، چگونه کنار هم قرار بگیرند تا واحدهای معنا دار ساخته شود. برای داشتن بیانی شفاف و موثر، راهی جز تسلط بر این بخش وجود ندارد؛ زیرا دستور زبان به ما میآموزد چگونه برای انتقال هر پیام جملهای درست و مناسب بسازیم.
بزرگترین اشتباه در یادگیری دستور زبان
شاید این طور برداشت شود که چون دستور زبان در واقع قوانین چینش واژگان در کنار هم است، راه یادگیری آن حفظ کردن این قوانین است؛ و هر کسی قوانین دستوری را حفظ باشد قطعا میتواند آنها را به کار ببندد. اما این راهکار اصلا درست و کارامد نیست.
اولا حفظ کردن همه قوانین دستوری نزدیک به محال است، از این رو که این قوانین بسیارند و شامل استثنائات فراوان. پس به انجام دادن این کار حتی فکر هم نکنید، چه رسد به اینکه بخواهید انجامش دهید. مگر اینکه از آن معدود عاشقان نکات دستوری باشید که تفریح سالمشان بیرون ریختن دل و روده جملات و تحلیل ساختاری آنها است. در غیر این صورت، حفظ کردن نکات دستوری جز اتلاف وقت و انرژی دستاورد دیگری نخواهد داشت.
دوما، حتی بر فرض اینکه حافظه خارق العادهای داشته باشید و بتوانید تمام قوانین دستوری را واو به واو به خاطر بسپارید، بازهم دستاورد خاصی نداشتهاید؛ زیرا از بر بودن قوانین باعث کاربست درست آنها حین مکالمه نمیشود. میپرسید چرا؟ دلیلش این است که سرعت مکامه به قدری بالاست که به شما فرصت به کارگیری این قواعد را نمیدهد. اگر قرار باشد به ازای هر جملهای که میگویید چندثانیه مکث کنید و قوانین را به یادآورید تا به کمک آنها جملهتان را بسازید، عملا مکالمه کردن امکان پذیر نخواهد بود. در چنین شرایطی مکاتبه کردن منطقیتر به نظر میرسد تا گفت و گوی شفاهی.
اساسا تنها فایده خودآگاهی به قوانین دستوری این است که امکان تصحیح کلام را فراهم میسازد. یعنی اگر کسی از ساختاری به غلط استفاده کند، خواهد توانست که خطای خود را اصلاح کند. اما استفاده درست، به جا، سریع و خودکار از دستور زبان، در حیطه خودآگاه نیست که بتوان با حفظ کردن چهارچوبهای زبانی بدان دست یافت.
پس چاره کار چیست؟
روش اصولی این است که دستور زبان را ناخودآگاه یاد بگیرید؛ به این صورت که خودتان را آنقدر با گوش کردن و خواندن محتوای انگلیسی در معرض زبان قرار دهید، تا ساختارهای زبانی بارها و بارها توسط ذهن شما دریافت شود. به این رویه که ادامه دهید، بعد از مدتی میبینید بدون اینکه بتوانید قوانین دستوری را توضیح بدهید از آنها به درستی استفاده میکنید. اگر هم کسی از شما بپرسد چگونه این کار را میکنید، جواب میدهید که فقط حس میکنم کاربست جملات به این شکل درستتر است.
استراتژی پیشنهادی
ابتدا کتابی را به عنوان مرجع نکات دستوری برای خود انتخاب کنید. (در بخش سوم، کتابهای مرجع مناسب را معرفی میکنم) نیازی نیست که این کتاب را از اول تا آخر بخوانید؛ این کتاب همانطور که از نامش پیداست، قرار است که فقط مرجع باشد. پس از آن، به یادگیری زبان بپردازید و خودتان را در معرض آن قرار دهید. هرگاه در این میان به ساختار دستوری جدیدی برخوردید، ابتدا سعی کنید با ترجمه کردن یا مراجعه به گوگل معنی آن را بفهمید. اگر این کار برای درک آن کافی نبود میتوانید به سراغ کتاب مرجعتان بروید و با استفاده از آن، مفهوم آن ساختار به خصوص را یادبگیرید. بعد از آن تمرینهای مربوط به آن ساختار را هم در کتاب مرجع انجام دهید.
از حل تمرینها که فارغ شدید، برای هر نکته دستوری تازهای که یاد میگیرید یک فلش کارت بسازید. در قسمت جلویی فلش کارت با ساختاری که آموختهاید جملهای معنادار بسازید و یادداشت کنید؛ در قسمت پشتی کارت هم معنی آن را بنویسید. اگر مبتدی هستید معنی را به فارسی بنویسید و اگر در سطح متوسط یا پیشرفته هستید معنی را به انگلیسی توضیح دهید. این امکان را هم دارید که توضیحات مختصری برای نکات دشوار بنویسید. در آینده هر وقت این فلش کارت ها را مرور کردید با نکتههای دستوری هر فلش کارت جملهای معنادار بسازید تا به فعال کردن آنها در ذهنتان کمک کنید.
نکته: بهتر است در اپلیکیشن اَنکی دستهای جداگانه را به نکات دستوری اختصاص دهید.
هرمبحثی را که پوشش میدهید میتوانید از فهرست مطالب کتاب مرجعتان آن را تیک بزنید. (بازهم تاکیید میکنم که نیازی به حفظ کردن قوانین دستوری نیست زیرا حفظ کردن آنها به کارتان نمیآید) در نهایت دوباره خودتان را در معرض زبان انگلیسی قرار میدهید، ولی این بار از آنجایی که مغز به ساختار جدیدی که یادگرفته حساستر شده، هر بار که با آن مواجه میشود از آن نمونهبرداری میکند و اگر این فرایند به اندازه کافی تکرار شود، باعث میشود آن ساختار را به صورت خودکار در تولیدات زبانی خود به کار ببندید.
برای مثال، فرض کنید که حین یادگیری با این جمله مواجه میشوید: «I will go to school tomorrow» اگر با کاربرد «Will» آشنا نباشید، میتوانید در گوگل این عبارت را جست و جو کنید: «کاربرد Will»، اگر به پاسخ خود رسیدید، میتوانید در کتاب دستور زبان مرجعتان این مبحث را تیک بزنید و اگر هم نیاز به توضیح بیشتر داشتید، درس مربوط به آن مبحث را در کتابتان بخوانید. بعد از انجام دادن تمرینها هم فلش کارتی برای این ساختار بسازید تا به مرور زمان آن را مرور کنید و با جملهسازی با آن به فعال شدناش کمک کنید.
سپس یادگیری خود را ادامه میدهید، با این تفاوت که این بار هر وقت با ساختار «Will» مواجه شدید، توجه بیشتری به آن نشان دهید. این فرایند به مرور زمان به درونی سازی شدن ساختار جدید منجر میشود و بعد از مدتی، نه تنها به راحتی معنی این ساختار را درک خواهید کرد، بلکه به آسانی آن را در گفتار و نوشتار خود هم به کار میبرید.
توجه: یادتان باشد که با دستور زبان مانند دارو رفتار کنید. دارو را فقط وقتی مصرف میکنیم که مشکلی داشته باشیم؛ زیرا استفاده سرخود از دارو بدون نیاز به آن به نوبه خود بیماری زاست. علاوه بر آن، برای رفع مشکل هم در مصرف دارو زیاده روی نمیکنیم. دارو فقط وقتی اثر مثبتی بر سلامت ما خواهد داشت که به اندازه و به جا مصرف شود؛ یادگیری دستور زبان هم از همین قاعده پیروی میکند.
دستور العمل خلاصه یادگیری دستور زبان
طبق تمام نکاتی که در مورد یادگیری دستور زبان گفته شد، هر وقت اراده کردیم ساختاری را عمیق یادبگریم، باید این کارها را به ترتیب انجام دهیم.
- یادگیری ساختار مورد نظر با ترجمه و جست و جودر گوگل یا مراجعه به کتاب مرجع
- انجام دادن تمرینهای مربوط در کتاب مرجع در صورت دشوار بودن آن ساختار
- ساختن فلش کارت با ساختار مورد نظر
- مرور فلشکارت در طول زمان و جملهسازی با آن در هر مرور
- در معرض زبان بودن و توجه به شیوه استفاده ازساختار آموخته شده در بافتهای مختلف
تلفظ
در مورد شیوه یادگیری تلفظ در قسمت واژگان توضیح دادم اما چند نکته دیگر باقی مانده که در ادامه شرح میدهم.
لهجه چقدر مهم است؟
اهمیت لهجه را با دو معیار میتوان سنجید. اگر معیار ما تاثیر لهجه بر برقراری ارتباط باشد، در این صورت لهجه اهمیت چندانی نخواهد داشت زیرا صرف اینکه بتوانیم کلمات را به گونهای شفاف ادا کنیم که مخاطب در فهم پیام ما دچار خطا نشودکفایت میکند. برای مثال در لهجه آمریکایی کلمه «Little» با اندکی تسامح به صورت «لیدِل» تلفظ میشود. حال اگر زبانآموزی این کلمه را به شکل «لیتِل» تلفظ کند، درست است که تلفظ او با لهجه آمریکایی تطابق ندارد، اما تلفظی شفاف و قابل فهم است. همین کیفیت در تلفظ، از زبانآموزی که قصد برقراری ارتباط دارد مقبول است.
اما اگر معیار ما ارزش زیباییشناختی لهجه باشد، به این معنا که کدام لهجه خوشآهنگتر جلوه میکند، در آن صورت هر شخص میتواند بر حسب سلیقهاش به لهجهای خاص علاقه داشته باشد و به همین دلیل هم ارزش لهجه در ارتباط با افراد مختلف متغیر خواهد بود. به بیانی دیگر اگر داشتن لهجهای خاص مزیتی به همراه داشته باشد، چیزی نیست که بتوان در همه شرایط روی آن حساب کرد. مثلا اگر انتظار دارید که با بلد بودن لهجه آمریکایی مخاطب را تحت تاثیر قرار دهید و به نوعی نفوذ کلامتان را در او بیشتر کنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید که همه افراد به یک اندازه تحث تاثیر لهجه شما قرار بگیرند. شاید کسی از لهجه آمریکایی خوشش بیاید و کسی هم از آن متنفر باشد.
به هر حال برای یادگیری زبان باید بین دو لهجه آمریکایی و بریتانیایی یکی را انتخاب کنیم و با آن پیش برویم. اما مسئله این است که در یادگیری لهجه باید تا آنجایی به خودمان سخت بگیریم که بتوانیم تلفظ قابل فهم و به دور از ابهام داشته باشیم. از این حد به بعد، هر چقدر که در شبیه کردن تلفظمان به یکی از دو لهجه استاندارد آمریکایی یا بریتانیایی بکوشیم، صرفا در حال ارضای میل شخصی خودمان هستیم و نه نیاز ارتباطیمان؛ که البته اگر از انجام این کار لذت میبریم از نظر من هیچ اشکالی ندارد. مهم این است محدودیت منابعمان را در نظر بگیریم و آگاهانه این تصمیم را بگیریم.
بخشهای آوایی کلام
صرف نظر از بحث لهجه، تلفظ را در واقع باید در دو سطح بررسی کرد:
- در سطح کلمه: ادا کردن درست تمام حروف و اِسترِس (فشار تلفظی)
صداهای زبان انگلیسی شامل صامتها و مصوتهایی است که هر کدام باید به طور صحیح ادا شود تا پیام به خوبی منتقل گردد. مثلا اگر در کلمه Think به جای Th از S استفاده کنیم، معنای کلمه به کل تغییر میکند.
همچنین حین تلفظ هر کلمه باید به استرس یا فشار تلفظی کلمات هم دقت کنیم. اینکه قسمت اول یک کلمه با فشار بیشتر تلفظ میشود یا قسمت دوم آن در معنای نهایی کلمه تاثیر گذار است؛ مثلا در کلمه «Content» اگر استرس روی اول کلمه باشد و آن را به صورت «کانتِنت» تلفظ کنیم، معنی آن میشود «محتوا»؛ ولی اگر استرس را روی قسمت دوم آن بگذاریم و به صورت «کِنتِنت» تلفظ کنیم، در آن صورت معنی به «قانع، راضی» تغییر مییابد.
- در سطح جمله: انتقال لحن مناسب، تلفظ پیوسته کلمات و استفاده از تاکید
برای طبیعی جلوه کردن کلام باید حین ادای جملات آنها را با لحن مناسب ادا کنیم. لحن در واقع فراز و فرود آهنگ کلام ماست که نه تنها به طبیعی شدن تلفظ کمک میکند، بلکه بر معنای نهایی پیام ما هم اثر میگذارد. اثر لحن در معنا به قدری است که میتوان یک جمله را با لحنهای مختلف ادا کرد و هر بار پیامی متفاوت منتقل کرد. مثلا جمله «علی زبانآموز خوبی است» را میتوان با لحنهای خبری، پرسشی، شاد، غمگین، عصبی و … بیان کرد و هربار اثری متفاوت بر مخاطب گذاشت. استفاده نکردن از لحن مناسب جدای از اینکه گاها سبب سوتفاهم میشود، باعث یکنواختی و ملالآور بودن کلام هم هست.
مسئله دیگری که به طبیعیتر شدن کلام کمک میکند این است که کلمات را جدا جدا تلفظ نکنیم و پیوستگی تلفظ را حفظ کنیم. مثلا به جای اینکه بگوییم «علی… زبانآموز… خوبی… است» بگوییم «علی زبانآموز خوبی است»؛ جدا جدا تلفظ کردن به کلام ما حالتی رباتی میدهد که شنیدن آن اصلا خوشایند نیست.
در نهایت، آنچه از راه صدا بر پیام نهایی ما اثر میگذارد استفاده از تاکید است. اینکه ما در حین ادای جمله، روی کدام کلمه آن تاکید میکنیم معنای جمله را دستخوش تغییر میکند. مثلا در جمله «علی زبانآموز خوبی است» منظورمان این است که علی زبانآموز خوبی است، نه کس دیگر. یا در جمله «علی زبانآموز خوبی است» منظور این است که علی زبانآموز خوبی است، نه چیز دیگر.
توجه به همه این موارد حین یادگیری تلفظ ممکن است گیج کننده باشد. به همین دلیل تنها هدف من از شرح این نکات در این قسمت، آگاه کردن شما نسبت به وجود آن هاست و قطعا انتظار ندارم که از همین لحظه همه این نکات را حین مکالمه رعایت کنید. اما از آن جایی که مسلط بودن به این نکات مهم است، تمرینی جامع برای پوشش همه این این موارد به شما معرفی میکنم.
طبیعی ترین راه برای مسلط شدن به تلفظ، خوب گوش کردن و تقلید است. هر زمان که به محتوای انگلیسی گوش میدهید سعی کنید به شیوه بیان گوینده دقت کنید، سپس چیزی را که میشنوید عینا یا حداقل تا جایی که میتوانید شبیه آن تکرار کنید. برای مثال اگر در حال تماشای فیلم هستید، وقتی یکی از بازیگران فیلم جملهای میگوید، ابتدا با دقت به آن گوش کنید؛ سپس فیلم را متوقف کنید و سعی کنید درست مانند او همان جمله را تکرار کنید. سعی کنید از همه نظر شبیه او تلفظ کنید.
این تمرین ساده که با نام «Shadowing» هم شناخته میشود تنها برای بهتر شدن تلفظ کاربرد ندارد، و بر تقویت مهارت صحبت کردن شما هم اثر گذار است.
الگوی شما در تلفظ
در سطوح بالاتر یکی از بهترین تمرینها برای تقویت تلفظ داشتن الگو است. یعنی اینکه کسی را به عنوان الگویی برای تلفظ خود در نظر بگیرید، هر روز به او گوش کنید و تمرین «Shadowing» را با محتوای او انجام دهید. این شخص میتواند یک بازیگر، سخنران، پادکستساز، مدرس و… باشد. اینکه چه کسی را انتخاب میکنید کاملا به سلیقه شما برمیگردد؛ بنابراین سعی کنید کسی را انتخاب کنید که از دنبال کردن او لذت میبرید.
داشتن الگو فقط برای تقویت تلفظ کاربرد ندارد، شما میتوانید برای مهارتهای دیگر هم الگو داشته باشید؛ مثلا برای شیوه استدلال منطقی در کلام، شیوه استفاده از واژگان و دستور زبان یا سبک گفتار و نوشتار. الگوی خودم در همه این موارد دکتر جردن پیترسِن است. سعی میکنم هر روز در معرض آثارش باشم و برای تقویت بخشهای مختلف زبان از او الگو برداری کنم.
تا اینجا، با شیوه یادگیری دانشهای زبانی آشنا شدید. تلفظ، واژگان و دستور زبان مبنای توانشهای زبانی شماست؛ بنابراین اگر میخواهید ساختمان زبان شما درست بنا شود، در یادگیری عمیق آنها کوشا باشید. در ادامه به شیوه یادگیری توانشهای زبانی میپردازیم.
قسمت های توانشی زبان انگلیسی
ارتباط تنگاتنگ توانشهای زبانی
قبل از پرداختن به شیوه یادگیری هر توانش، بهتر است به دیدی کلی نسبت به آنها برسیم و ارتباط بین آنها را درک کنیم. در ادبیات آموزش زبان، توانش های زبانی را به دو گروه مصرفی و تولیدی تقسیم میکنند؛ به این دلیل که در خواندن و شنیدن مصرف کننده زبان هستیم و در صحبت کردن و نوشتن تولید کننده آن. از آنجایی که کیفیت تولیدات زبانی شما همیشه به کیفیت محتوای مصرفی شما بستگی دارد، اگر میخواهید بهتر صحبت کنید باید بیشتر به صحبتهای خوب گوش دهید و اگر میخواهید بهتر بنویسید باید نوشتههای خوب بیشتری بخوانید.
در واقع مصرف درست به شما کمک میکند ایدهها، کلمات، ساختارها و در یک کلام مصالحی که حین تولید زبان نیاز دارید را جذب کنید. همانطور که با مصالح بهتر میشود خانه بهتری ساخت، به همان شکل، هر قدر که توانش شنیدن و خواندن شما تقویت شود، توانشهای صحبت کردن و نوشتن شما هم رشد خواهد کرد؛ البته به شرطی که از مصالحی که جمعآوری میکنید استفاده کنید. زیرا فقط مصرف کردن، باعث تقویت تولید نمیشود.
موضوع دیگر اینکه به طور کلی برای رشد دادن هر کدام از چهار توانش زبانی فقط باید از آن ها استفاده کنید. به بیانی دیگر، برای بهتر نوشتن باید بیشتر نوشت، برای بهتر صحبت کردن باید بیشتر حرف زد، برای بهتر خواندن باید بیشتر خواند و برای بهتر شنیدن باید بیشتر گوش کرد. اگر به طور منظم از هر توانش استفاده کنید، بازخورد بگیرید و اشتباهات را اصلاح کنید به مرور زمان به تسلط میرسید؛ کافی است چرخه تمرین را قطع نکنید. پس به طور خلاصه، ابتدا با گوش دادن و خواندن زیاد محتواهای انگلیسی، این دو توانش مصرفی را ارتقا دهید تا مواد لازم برای تولید را جذب کنید، پس از آن با زیاد صحبت کردن و زیاد نوشتن، البته به شرط همراهی با بازخورد و اصلاح اشتباهات، به این دو توانش مسلط شوید.
یادگیری با دو مد متفاوت
در فرایند یادگیری زبان میتوانیم هم متمرکز تمرین کنیم و هم غیر متمرکز. وقتی متمرکز تمرین میکنیم حواسمان جمع تر است، توجه بیشتری به مطالب داریم و در نتیجه انرژی بیشتری هم مصرف میکنیم ( تمرینمان خودآگاه است). اما گاهی هم هست که غیر متمرکز تمرین میکنیم، یعنی صرفا در معرض زبان هستیم یا بدون هیچ فشار خاصی از آن استفاده میکنیم و درنتیجه زیاد درگیر آن نمیشویم ( تمرینمان ناخوآگاه است). تمرینهایی را که در ادامه برای هر توانش آوردهام به دو بخش متمرکز و غیرمتمرکز تقسیم کردهام زیرا به هر دوی آنها با هم نیاز خواهید داشت.
روش یادگیری شنیدن
وقتی به هر محتوایی در هر قالبی ( فیلم، سریال ، پادکست، موسیقی، اخبار، و… .) گوش میدهید در حال استفاده از این مهارت هستید. آغاز زبان آموزی همیشه با مقدار زیادی شنیدن همراه است؛ درست همانطور که یادگیری زبان اولتان را هم از شنیدن آغاز کردید. همین که کمی از آغاز یادگیریتان بگذرد، صداهایی که برایتان هیچ معنا و مفهومی نداشت کم کم معنا دار میشود و این از شیرین ترین تجربههای اول زبانآموزی است.
تمرین متمرکز
در سطوح پایینتر:
به دنبال صوت هایی بروید که سرعت پایین تری دارند و همراه متن هستند.
- در مرحله اول قبل از گوش کردن معنی کلماتی را که در متن نمیدانید یادبگیرید؛ سپس صوت را از اول تا آخر همراه با خواندن متن گوش کنید. (این کار را هر چقدر که لازم است تکرار کنید تا صداها را خوب بشنوید و پیام را درک کنید.)
- در مرحله دوم دوباره صوت را پخش کنید ولی این دفعه بدون نگاه به متن سعی کنید هر چیزی که میشنوید را خودتان جمله به جمل روی کاغذ بنویسید. وقتی کارتان تمام شد متن اصلی را جلوی خودتان بگذارید و ببینید چقدر درست شنیدید.
در سطوح بالاتر:
بروید سراغ صوت های سریعتر (طبیعیتر)
- در مرحله اول به صوت گوش دهید و بعد از آن معنی کلمات ناآشنا را یاد بگیرید (اگر لازم بود چند بار صوت را پخش کنید.)
- در مرحله دوم دوباره به صوت گوش کنید وآن را روی کاغذ پیاده کنید.
نکته مهم: اگر نمیتوانید صوتی را درست بشنوید یا معنی چیزی که میشنوید را متوجه نمیشوید، دلیل آن میتواند ضعف دانش زبانی شما باشد ولی در اکثر مواقع با چند بار گوش کردن به همان صوت مشکل برطرف میشود.
تمرین غیر متمرکز
سعی کنید هر قدر که برایتان میسر است، هر روز به محتواهای صوتی مورد علاقهتان که مناسب سطح فعلی شماست گوش دهید و از آنها لذت ببرید. وقتهای مرده روز فرصت خوبی برای این کار هستند زیرا تقربیا در هر جایی باشید میتوانید با استفاده از هندزفری در معرض زبان باشید.
روش یادگیری صحبت کردن
هر وقت که با هر شخص انگلیسی زبان به صورت شفاهی ارتباط برقرار میکنید، در حال استفاده از این توانش هستید. اکثر زبانآموزان به دنبال تقویت این توانش هستند و روان صحبت کردن را هدف اصلی خود قراردادهاند. تعجبی هم ندارد، زیرا سادهترین راهی که میتوانید توانمندی خود را در زبانی نشان دهید این است که به آن زبان صحبت کنید.
تمرین متمرکز
گام اول
باید موضوعی خاص را انتخاب کنید ( مثلا سفر کردن) و بعد از آن باید موارد مورد نیاز ( کلمات، اصطلاحات، ساختارها و ایدهها) را جمع کنید تا حین صحبت کردن از آن ها استفاده کنید. (از کتاب ها یا گوگل میتوانید برای انجام این کار کمک بگیرید) بهتر است چک لیستی تهیه کنید تا مطمئن شوید از همه آنها استفاده میکنید.
گام دوم
به فایلهای صوتی که مربوط به موضوع شما هستند گوش کنید. به این ترتیب که، یک بار صرفا از اول تا آخر به آن گوش کنید، سپس در دفعه دوم بعد از هرجمله فایل را متوقف کنید و سعی کنید تا جایی که میتوانید درست مانند آن، جمله را تکرار کنید. این کار به شما کمک می کند دانش زبانیتان را تثبیت کنید و یادبگیرید چگونه میتوانید ایده هایتان را در مورد موضوع مورد نظر بیان کنید.
گام سوم
سوال هایی طرح کنید ( یا از کتاب ها و اینترنت استخراج کنید) و سعی کنید به هر کدام در حدود 30 ثانیه تا 2 دقیقه پاسخ دهید. یادتان باشد که حتما در این قسمت صدایتان را ضبط کنید.
سعی کنید حین پاسخ دادن به سوالات از این فرمول استفاده کنید:
- جواب مسقیم، ساده و شفاف در جمله اول
- بسط دادن و توضیح بیشتر جمله اول ( به گونهای که در ذهن مخاطب سوالی باقی نماند)
مثال : قرمه سبزی دوست دارید یا قیمه؟
- صد در صد قرمه سبزی.
- صرف نظر از خوشمزگیاش، به این دلیل انتخابش میکنم که غذای خاطره انگیزی است. به یاد دارم همیشه که به مناسبت تحویل سال نو کل فامیل در منزل پدربزرگم جمع میشدند نهارمان قرمه سبزی بود.
گام چهارم
به صدای ضبط شده پاسختان گوش دهید و سعی کنید از لحاظ تلفظ، واژگان، دستور زبان و شیوه پاسخ گویی اشکالات کارتان را مشخص کنید.
- آیا از فرمولی که معرفی کردم به درستی استفاده کردید؟
- تلفظ کلمات را درست ادا می کنید؟
- ساختارهای دستوری مختلف را به درستی و به جا به کار می برید؟
- واژگان و اصطلاحات را چطور؟
نکته: معمولا خود زبانآموز میتواند به تنهایی اکثر اشکالات خود را شناسایی و برطرف کند، جز در برخی موارد که ممکن است نیاز باشد شخصی با تجربهتر به زبانآموز بازخورد بدهد تا اشکالات پنهان او برطرف شوند. پیشنهاد می کنم هر از چندگاهی به یک مربی زبان مراجعه کنید و بازخورد حرفهای بگیرید. با این کار میتوانید مطمئن باشید که هیچ نقطه ضعفی از دیدنتان پنهان نمیماند.
گام پنجم
سعی کنید به همان سوال قبلی پاسخ دهید ولی این بار اشتباهات گذشته را تکرار نکنید. اگر لازم بود، چند بار این کار را تکرار کنید تا به بهترین نسخه جوابتان برسید. (بد نیست چک لیستی از پرتکرار ترین اشتباهاتتان را تهیه کنید و قبل از شروع تمرین اصلاحی آن را مرور کنید)
این چرخه تمرینی را برای همه موضوعاتی که میخواهید درباره آن ها خوب صحبت کنید تکرار کنید. به یاد داشته باشید که انجام کاری تکراری به مقدار زیاد همراه با بازخورد و اصلاح مداوم تنها راه تسلط به هر توانش است.
نکته: با اینکه میتوانید این توانش را به تنهایی تمرین کنید، پیشنهاد میکنم اگر برایتان مقدور است با زبانآموزی دیگر که هم سطح شما یا باتجربهتر از شماست این کار را انجام دهید. مکالمه کردن در ذات خود کاری انفرادی نیست و نیاز به برقراری ارتباط اجتماعی واقعی دارد. به بیانی دیگر، تمرین انفرادی مفید است اما کامل نیست؛ زیرا درنهایت قصد شما این است که با کسی صحبت کنید نه با خودتان. پس برای شروع هیچ اشکالی ندارد که به تنهایی همه این مراحل را انجام دهید، اما هرچه سریعتر کسی را پیدا کنید که بتوانید با او تمرین کنید.
وقتی با همآموز خود تمرین میکنید، به نوبت یک نفر باید سوالات را بپرسد و همزمان بازخورد خود را روی کاغذ بنویسد. بعد از اینکه هردو به اندازه کافی تمرین کردید میتوانید بازخوردی که برای هم نوشتید را به هم بدهید و دربارهاش گفت و گو کنید. بعد از آن میتوانید باهم سوالاتی را که برایتان مشکل ساز بودهاند دوباره تمرین کنید.
پیدا کردن همآموز با وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی چندان کار دشواری نیست فقط کافیست کمی جست و جو کنید.
تمرین غیرمتمرکز
آزاد گویی تنها کاریست که توصیه میکنم هر زمان که با اشخاص انگلیسیدان برخورد کردید انجام دهید. یعنی راجع به هر موضوعی که پیش آمد، فقط برای برقراری ارتباط و لذت بردن از مکالمه صحبت کنید. مهم نیست که اشتباهات دستوری دارید یا نه، مهم نیست فلان کلمه را با لهجه امریکن میگویید یا ایرانیش، حتی مهم نیست که دارید حرف حساب میزنید یا حرفهای بی سر و ته، تنها این مهم است که سعی کنید ارتباطی دوستانه برقرار کنید، هرچند به هزار زور و زحمت. (سعی کنید به جای سرزنش کردن اشتباهاتتان به آن ها بخندید)
این مکالمه میتواند رو در رو باشد یا مجازی، اما در نوع مجازی سعی کنید بیشتر از صدا و تماس صوتی/ ویدیویی استفاده کنید تا چت کردن. اگر هم کسی را ندارید با خودتان صحبت کنید (نترسید، باخود حرف زدن نشانه دیوانگی نیست؛ فقط سعی کنید جلوی دیگران این کار را نکنید چون صورت خوشی ندارد)
نکته: صحبت کردن به زبانی دیگر، در موقعیت هایی که فقط با یک یا چند نفر مکالمه میکنید با همین تمرینها بعد از مدتی برایتان آسان میشود. اما اگر قصد دارید که جلوی جمعی سخنرانی کنید، قطعا نیازمند آموزشهای خاص این حرفه هستید و فقط زبان دانستن برای این کار کافی نیست.
روش یادگیری خواندن
هر وقت که به زبان انگلیسی متنی میخوانید، چه داستانی باشد چه غیر داستانی، در حال استفاده از این توانش هستید. اگر دوست دارید در کار و رشته خود متمایز باشید حتما به فکر ارتقای این توانش باشید؛ چرا که اکثر محتوای اینترنت و همه مطالب علمی حوزهای مختلف به زبان انگلیسی نوشته میشود و دسترسی به منابع دست اول برای پیشرفت دائم ضروری است. اگر هم به فرهنگ و ادبیات علاقهمند باشید با تقویت این توانش به دنیایی از شاهکارهای ادبی دسترسی خواهید داشت.
تمرین متمرکز
سطح مقدماتی
در ابتدا سراغ متن هایی بروید که همراه صوت است.
- بار اول قبل از خواندن متن معنی کلمات ناآشنا را یادبگیرید، سپس متن را بخوانید و همزمان به صدای آن با دقت گوش کنید تا روان خوانیاش را یاد بگیرید. (این مرحله را هر قدر لازم بود تکرار کنید)
- بار دوم خودتان متن را با صدای بلند بخوانید و سعی کنید تا جایی که میتوانید مانند صوتی که به آن گوش کردید روان خوانی کنید. ( اگر چند بار اول نتوانستید درست روان خوانی کنید، هیچ عیبی ندارد، آن قدر این مرحله را تکرار کنید تا بتوانید)
سطح پیشرفته
- در مرحله اول متن را فقط با چشم بخوانید و سعی کنید معنا و مفهوم کلی را درک کنید؛ سپس معنی کلمات ناآشنا را از لغت نامه استخراج کنید.
- در مرحله دوم متن را روان خوانی کنید.
نکته: سرعت خواندن شما ممکن است در ابتدا کمی کند باشد ولی به مرور زمان و با خواندن متنهای بیشتر به سرعت مناسب میرسید. یادتان باشد تمرین منظم تنها راه رسیدن به تسلط است.
تمرین غیرمتمرکز
روزانه هر چقدر که برایتان ممکن است متنهای انگلیسی بخوانید. (هر چه بیشتر بهتر) میتوانید هر نوع متن اعم از داستانی و غیر داستانی را مطالعه کنید، فقط مطمئن شوید که مناسب سطح شماست. در این نوع خواندن هدف شما فقط درک کردن و لذت بردن از چیزی است که میخوانید؛ در نتیجه نیازی نیست که مدام به لغتنامه مراجعه کنید.
ابتدا سعی کنید بر اساسجملهای که کلمه در آن قرار دارد (بافت معنایی) معنی کلمات ناآشنا را حدس بزنید و تنها در صورتی که حدس زدن معنی ممکن نبود سراغ لغت نامه بروید. در آن حالت هم فقط کلماتی را در لغتنامه جست و جو کنید که:
- مدام در متن تکرار شده باشند
- اگر معنی آن ها را ندانید معنی کلی جمله را متوجه نمیشوید
باقی کلمات آن قدر ارزش ندارند که وقت و انرژی خود را صرف یادگیریشان کنید.
روش یادگیری نوشتن
هر وقت که چیزی به انگلیسی بنویسید یا تایپ کنید در حال استفاده از این توانش هستید. بد نیست بدانید غول مرحله آخر یادگیری زبان انگلیسی نوشتن است؛ توانشی که بین بقیه توانشهای زبانی سخت ترین محسوب میشود و تسلط بر آن نیازمند تمرین فراوان است. البته سختی یادگیریاش به دلیل مزایای بسیاری که دارد قابل توجیه است. نوشتن فرقی با فکر کردن ندارد و کسی که بهتر فکر کند مسئلههای زندگی را راحتتر حل میکند؛ ضمنا وقتی یاد بگیرید خوب بنویسید، میتوانید در حوزه خود مقاله یا کتاب منتشر کنید و اعتبار زیادی به دست آورید.
نوشتن دو نوع عمده دارد: داستانی و غیرداستانی. در زبانآموزی مقصود از نوشتن، نوشتن غیرداستانی است؛ انواع قالبهای غیرداستانی عبارتند از، نامه، گزارش، مقاله و … . البته اگر دوست داشتید میتوانید سراغ نوشتن داستانی هم بروید ( داستان کوتاه، رمان، شعر، نمایشنامه و…) ولی به یاد داشته باشید انتظاری که از زبانآموزان دارند این است که بتوانند متنهای غیرداستانی بنویسند نه داستانی.
تمرین متمرکز
مرحله اول
قالب نوشتاری مدنظرتان را یادبگیرید. مثلا اگر میخواهید مقاله بنویسید اول باید ساختار یک مقاله استاندارد را مورد مطالعه قرار دهید. در این صورت متوجه میشوید که هر مقاله شامل: مقدمه، بدنه و نتیجه گیری است و باید طرز نوشتن همین سه بخش را خوب یادبگیرید تا متنی با کیفیت تولید کنید. (برای یادگیری قالب هر نوع نوشته، اول توضیحات آن را در اینترنت یا کتابهای مرجع بخوانید؛ سپس چندین نوشته از همان قالب مطالعه کنید تا ساختارش در ذهن شما تثبیت شود) هر نوع نوشتهای که به ذهنتان برسد قالبی از پیش تعیین شده دارد و در گام اول همیشه باید به دنبال یادگرفتن آن بروید.
مرحله دوم
باید موضوعی خاص انتخاب کنید. مثلا اگر میخواهید مقاله بنویسید شاید موضوع «علل آلودگی محیط زیست» را انتخاب کنید. بعد از آن باید شروع کنید به جمع کردن مصالح موردنیازتان برای نوشتن، یعنی دانش زبانی (واژگان، اصطلاحات و ساختار های مورد نیاز) و ایدهها ( مطالبی که میخواهید بیان کنید.) بهتر است از کلماتی که میخواهید استفاده کنید چک لیستی تهیه کنید و ایده هایتان را هم به ترتیبی که میخواهید بیان کنید، روی کاغذ منظم کنید.
مرحله سوم
باید چند نوشته که موضوعی مربوط به نوشته خودتان دارند بخوانید. مثلا چند مقاله خوب درباره آلودگی محیط زیست. پس از آن از یک یا چند مقاله رونویسی کنید( مشق بنویسید.) این کار به شما کمک میکند مصالحی که جمع آوری کردید را در ذهن تثبیت کنید و بفهمید چگونه باید از آنها استفاده کنید. همیشه به یاد داشته باشید که کیفیت نوشتههای شما برآیند کیفیت نوشتههایی است که میخوانید.
مرحله چهارم
حالا شروع به نوشتن کنید. بهتر است همیشه این کار را در دو مرحله مجزا انجام دهید:
- نوشتن پیش نویس: در این قسمت بدون توجه به درستی یا کیفیت نوشتهتان فقط هر ایده ای را که از قبل آماده کرده بودید و در حین نوشتن به ذهنتان میرسد بنویسید. سعی کنید تنها به خالی کردن ذهن خودتان فکر کنید؛ اصلا درگیر اشتباهات نوشتاری یا ناپخته بودن ایده هایتان نباشید. روی این تمرکز کنید که خیلی سریع بنویسید و پیش نویس را آماده کنید.
- ویرایش پیش نویس: در این قسمت است که نوشته شما شکل پیدا می کند و قابل عرضه می شود. باید از روی نوشتهتان با صدای بلند بخوانید و اشکالات دستوری، واژگانی و ساختاری را اصلاح کنید. اینجاست که با تغییر، حذف و اضافه نوشته شما پخته میشود.( گفته میشود بعد از این مرحله بهتر است یک هفته بعد دوباره نوشته خودتان را بخوانید و دوباره ویرایش کنید. با این کار به عنوان یک خواننده متن را میخوانید، نه نویسنده، در نتیجه اشکالاتی که از دیدتان پنهان مانده بود را هم کشف و برطرف میکنید. البته لازم نیست برای همه نوشتههایتان این کار را بکنید؛ بهتر است فقط برای نوشتههای مهمتان به ویرایش دوم فکر کنید)
مرحله پنجم
حال نوبت آن است که به نوشتهتان بازخورد بدهید. سعی کنید حین بازخورد دادن به این سوالات پاسخ دهید.
- آیا ساختار نوشته را بر اساس قالب رعایت کردم؟
- از واژگان درست در جای درست استفاده کردم؟
- نوشتهام از لحاظ قوانین دستوری صحیح است؟
- ایدههایم را به خوبی توضیح دادهام؟
نکته: برای مهارت نوشتن هم پیشنهاد میکنم گاهی از مربی خود بازخورد بگیرید تا اشکالات ریزتان هم برطرف شوند. علاوه بر آن، اگر همآموز داشته باشید میتوانید باهم روی موضوعی مشخص مطلبی بنویسید و سپس نوشتههایتان را با هم به اشتراک بگذارید تا از هم بازخورد دریافت کنید.
مرحله ششم
باید نوشته قبلیتان را با بازخوردی که دریافت کردید اصلاح کنید و بعد از آن در مورد همان موضوع دوباره نوشته ای تازه بنویسید؛ با این تفاوت که باید سعی کنید این بار اشتباهات قبلی را تکرار نکنید ( داشتن لیستی از پرتکرار ترین اشتباهاتتان خیلی کمک کننده خواهد بود.)
در نهایت برای رسیدن به تسلط در هر موضوعی این چرخه تمرینی را تکرار کنید. باز هم یادآوری میکنم که تسلط با تمرین پیوسته ایجاد میشود.
توجه: اگر قصد نویسندگی حرفهای را دارید این چرخه تمرینی میتواند به تقویت بخشی از مهارتهای نگارشی مهم شما کمک کند؛ اما قطعا به آموزشهای تخصصی نویسندگی هم نیاز خواهید داشت.
تمرین غیرمتمرکز
بهترین تمرین غیر متمرکزی که برای نوشتن وجود دارد آزادنویسی است. در آزادنویسی درست مانند آزادگویی هدف شما برقرای ارتباط از طریق نوشتن است، بدون اینکه درگیر درستی و اصول نگارش بشوید. هر روز هرچقدر که برایتان ممکن است بنویسید و با افراد انگلیسی زبان ارتباط بگیرید. مثلا میتوانید برای خودتان دوست مکاتبهای پیدا کنید و برای هم نامه بنویسید. اگر هم کسی را نیافتید هیچ اشکالی ندارد، زمانی را برای نوشتن در هر قالبی که دوست دارید در خلوت خودتان اختصاص دهید. پیشنهاد من در این مورد یادداشت نویسی روزانه است. هر شب قبل از خواب در مورد مهمترین اتفاقاتی که در طول روز برایتان افتاد یادداشتی بنویسید. با این کار دستتان همیشه برای نوشتن گرم میماند و شروع نوشتن برایتان آسان میشود.
اهمیت فرهنگ در یادگیریزبان
تا اینجا با روش یادگیری دانشها و توانشهای زبانی آشنا شدید، اما موضوع دیگری هم هست که معمولا ذیل چگونگی یادگیری زبان بحث نمیشود، ولی به دلیل ارتباط آن به موضوع این بخش پرداختن به آن لازم است. فرهنگ یا آداب و رسوم یک ملت، بستری است که زبان در آن پرورش مییابد؛ در واقع جهانبینی، ارزشها و سبک زندگی مردم در زبان آنها نمود پیدا میکند و به آن شکل میدهد. از این رو، اگر بخواهیم با مردمی از فرهنگ دیگر به طور موثر ارتباط برقرار کنیم، باید با فرهنگ آنها آشنایی داشته باشیم.
به بیانی دیگر، تنها با در نظر گرفتن زمینههای فرهنگی زبان است که میتوانیم پیامی را به درستی بفهمیم و یا بفهمانیم. شاید ساده ترین مثالی که میتوان برای روشنتر شدن موضوع آورد تفاوت فرهنگی موجود در روز آغاز هفته است. در فرهنگ ما اولِ هفته از شنبه آغاز میشود، اما در فرهنگ افراد انگلیسی زبان شروع هفته از دوشنبه است. ندانستن همین تفاوت ساده گاها باعث ایجاد سوتفاهمهایی میشود که میتوانستیم به راحتی از وقوع آنها جلوگیری کنیم. قطعا این گونه تفاوتهای فرهنگی فراواناند و محدود به قراردادهای زمانی نمیشوند.
برای یادگیری فرهنگ افراد انگلیسی زبان میتوان دو راه را متصور شد. اول اینکه به کشورهای انگلیسی زبان سفر کنیم و مدتی در آن جا در بین مردم باشیم؛ به این ترتیب بعد از مدتی به شناخت درستی از فرهنگ آنها دست خواهیم یافت. اما از آنجایی که این کار برای همه مقدور نیست، راه دوم این است که درباره فرهنگ آنها مطالعه کنیم و یا با استفاده از محصولات فرهنگی آنها به طور غیر مستقیم در این باره اطلاعات کسب کنیم.
خوشبختانه به خاطر وجود اینترنت و در دسترس بودن اطلاعات انجام این کار بسیار ساده است. با استفاده از گوگل و شبکههای اجتماعی نه تنها این فرصت را دارید که برای تمام سوالاتتان در مورد فرهنگ افراد انگلیسی زبان پاسخی پیدا کنید، بلکه میتوانید دوستانی در کشورهای خارجی پیدا کنید و درباره این موضوع با آنها گفت و گو کنید. علاوه بر آن این امکان وجود دارد که با استفاده از کتابها، فیلمها، سریالها و دیگر محتواهای فرهنگی، نسبت به فرهنگ هدفتان شناختی نسبی پیدا کنید.
واقعیت مجازی
تا اینجا با شیوه یادگیری بخشهای مختلف زبان آشنا شدید، اما برای رشدِ سریعتر دانشها و توانشهای زبانیتان باید سعی کنید تا جای ممکن در معرض زبان باشید و محیطی کاملا انگلیسی برای خودتان مهیا کنید. درست است که خیلی از ما نمیتوانیم هزینه سفر کردن یا زندگی در کشورهای خارجی را بپردازیم ولی قطعا میتوانیم با ایجاد تغییر در محیط اطرافمان خودمان را بیشتر در معرض زبان انگلیسی قرار دهیم. نکاتی که در ادامه گفتهام سرعت یادگیری شما را به طور چشم گیری افزایش خواهد داد و اگر درست و دقیق انجامشان دهید بعد از مدتی خوابهایتان هم انگلیسی خواهد شد.
دستور العمل غرق کردن مغز در زبان انگلیسی برای رشد حداکثری
تغییرات درونیتر
- به جای فکر کردن با زبان فارسی تا جایی که میتوانید با زبان انگلیسی فکر کنید.
- در طول روز، چه در وقتهای زنده و چه در وقتهای مرده، از راه گوش کردن و خواندن در معرض انگلیسی باشید؛ هر چه بیشتر بهتر.
- هروقت که فرصتی پیش آمد، به انگلیسی حرف بزنید و به انگلیسی بنویسید.
تغییرات بیرونیتر
- دکوراسیون هر جایی که مربوط به شماست (اتاق، خانه، محلکار، ماشین) و امکان تغییرش را دارید، جوری طراحی کنید که مدام شما را به یاد زبان انگلیسی بیندازد.
- زبان گوشی، لپ تاپ و سایر وسایل دیجیتالیتان را انگلیسی کنید.
- در اینترنت و شبکههای مجازی تا جای ممکن فقط از محتواهای انگلیسی استفاده کنید.
سه فعالیت کلیدی در یادگیری زبان انگلیسی
اگر بخواهیم تمام دستور العملهایی را که برای یادگیری بخشهای مختلف زبان ارائه کردیم در چند فعالیت کلیدی خلاصه کنیم و تصویری کلی از فرایند یادگیری زبان داشته باشیم، به این سه کار میرسیم:
- مصرف زبان: در این فعالیت شما از طریق شنیدن و خواندن محتواهای انگلیسی (چه به صورت متمرکز چه به صورت غیر متمرکز) در معرض زبان قرار میگیرید تا تلفظ، واژگان و دستور زبان را بیاموزید و در ذهن خود تثبیت کنید. در ابتدای مسیر یادگیری، باید 80 درصد زمان خود را به این قسمت اختصاص دهید تا زبان در ذهن شما کاملا جا بیوفتد؛ منطقا نباید در ابتدای مسیر از خود انتظار زیادی در تولید زبان داشته باشید.
- مرور زبان: با توجه به فرّار بودن زبان نیاز خواهید داشت که حتما در فواصل منظم آموختههایتان را مرور کنید؛ برای همین در این فعالیت با استفاده از سیستمی که برای مرور انتخاب کردهایم، چیزهایی را که یاد میگیریم مرتب مرور میکنیم.
- تولید زبان: در این فعالیت باید از چیزهایی که یادگرفتهایم در گفتار و نوشتار خود (هم به صورت متمرکز و هم غیر متمرکز) استفاده کنیم. از بعد از سطح متوسط باید حدود 80 درصد زمان خود را صرف این قسمت بکنید و برای مصرف زبان وقت کمتری اختصاص دهید.
به یاد داشته باشیدکه انجام هر سه فعالیت ضرورت دارد زیرا:
- اگر زبان را مصرف نکنید، مصالح اولیه را برای فهمیدن منظور کسی یا فهماندن منظور خود نخواهید داشت.
- بدون مرور، آنچه یادگرفتهاید را خیلی زود فراموش خواهید کرد.
- و غفلت از تولید باعث میشود توانایی برقرار کردن ارتباط با دیگران را در خود پرورش ندهید.
بنابراین هر زبانآموز باید این سه کار را به طور روزانه انجام دهد، اما مقدار انجام هر کدام برای هر زبانآموز نسبت به سطحش متفاوت است.
تا اینجای کار متوجه شدید برای یادگیریزبان باید «چه بخوانید» و «چگونه بخوانید»؛ در ادامه به این سوال که «از چه منبعی بخوانیم» پاسخ میدهم.
3.منبع شناسی
منبع آموزشیای که استفاده میکنیم، سوخت وسیله نقیله ما در سفر زبانآموزی است. ریختن سوخت نامناسب در هر وسیله نقلیه به احتمال زیاد به آن آسیب خواهید زد؛ از وسیله نقلیه خراب هم نمیتوان انتظار داشت که درست و حسابی کار کند. به همین خاطر است که این قسمت به انتخاب سوخت مناسب اختصاص دارد.
از چه منابعی استفاده کنیم؟
پاسخ به این سوال واقعا دشوار است؛ مخصوصا زمانی که تعداد مخاطبان هدفتان بالا باشد. زیرا هیچگاه نمیتوان منبعی معرفی کرد که خوشایند همه باشد. در بهترین حالت میتوان گفت چون فلان منبع برای بسیاری از زبانآموزان مفید بوده، به احتمال زیاد برای شما هم مفید خواهد بود. اما اگر همین پاسخ نسبی را هم برای این سوال نداشته باشیم، حجمِ سرسامآور محتوای آموزشی موجود سبب ایجاد سردرگمی و ناامیدی ما از رسیدن به نتیجه میشود. زیرا نمیتوانیم در عمر کوتاهمان برای بررسی همه منابع وقت و انرژی صرف کنیم تا بالاخره محتوای آموزشی مناسب را پیدا کنیم. بر فرض محال هم اگر همه منابع را بررسی کردیم، چگونه میتوانیم به اثر بخشی انتخاب نهاییمان اطمینان داشته باشیم؟
در چنین شرایطی استراتژی درست این است که به تجربه افراد متخصص این حوزه اعتماد کنیم و فقط سراغ منابعی برویم که به ما معرفی میکنند. در این صورت میتوانیم تا حدودی مطمئن باشیم که از بهینهترین منابع استفاده میکنیم و با همان منابع محدود، خودمان را به هدفمان میرسانیم. به همین جهت در این قسمت سعی کردم به سراغ منابعی بروم که بین متخصصان آموزش زبان انگلیسی در کیفیت و اثربخشی آنها اتفاق نظر وجود دارد. بعد از آن، از بین همه این منابع بر اساس شاخصهایی، یکی از منابع را برای هرکدام از دانشها و توانشهای زبانی پیشنهاد دادهام. امیدوارم با این کار به قدر وسع مسیر یادگیری زبان را روشنتر کرده باشم.
توجه: همانطور که گفتم منابع معرفی شده در این قسمت بعد از بررسی «همه» منابع موجود انتخاب نشدهاند، بلکه بعد از بررسی مهمترین منابع پیشنهاد شدهاند. اگر در آینده به منابع بهتری برخوردم، این قسمت را به روز خواهم کرد
. ولی در حال حاضر اگر از من بپرسید از چه منابعی برای یادگیری زبان استفاده کنیم، همین منابعی را که در ادامه میآیند پیشنهاد میکنم.
منابع دانشی
معیارهایی که برای انتخاب منابع دانشی در نظر داشتم، جامعیت، دسته بندی منطقی (به طوری که قابل ارجاع باشند) و در نهایت سهولت در استفاده از آنهاست.
تلفظ
از نظر من، صرف اینکه بتوانید با دقت به محتواهای انگلیسی گوش کنید و تا جای ممکن درست مثل چیزی که شنیدید را تکرار کنید، برای یادگیری تلفظ زبان انگلیسی کفایت میکند. اما اگر دوست دارید به طور اختصاصی روی این قسمت از زبانتان هم کار بکنید و لهجهتان را تا جای ممکن به افراد انگلیسی زبان نزدیک کنید، میتوانید سراغ منابع زیر بروید:
برای لهجه آمریکایی
American Accent Training
برای لهجه بریتانیایی
Pronunciation in Use
نکته: توصیه میکنم خیلی درگیر بحث لهجه نباشید و به جای صرف وقت و انرژی خود روی این منابع، بر قسمت های مهمتر تمرکز کنید. در نهایت آنچه اهمیت دارد این است که بتوانید به خوبی ارتباط برقرار کنید و برای این کار لازم نیست که حتما مثل افراد بومی کشورهای انگلیسی زبان صحبت کنید. علاوه بر آن با همان تکنیک گوش دادن و تکرار کردن تا حد زیادی لهجهتان به افراد انگلیسی زبان نزدیک میشود.
واژگان
واژگان عمومی
English Vocabulary in Use
Oxford Word Skills
4000 Essential English Words
هر سه این منابع برای یادگیری واژگان عمومی مناسب هستند و میتوانید بر حسب سلیقه خودتان یکی از آنها را انتخاب کنید؛ ولی پیشنهاد من مجموعه «English Vocabulary in Use» است که در چهار کتاب از سطح مقدماتی تا پیشرفته قابل تهیه است.
اصطلاحات عمومی
Idioms in Use
Phrasal Verbs in Use
Collocations in Use
این مجموعه کتاب که از سطح متوسط تا پیشرفته موجود است، توسط دانشگاه Cambridge منتشر شده.
Idioms and Phrasal Verbs
این مجموعه هم از سطح متوسط تا پیشرفته قابل تهیه است و توسط دانشگاه Oxford به چاپ رسیده.
هر دو مجموعه از کیفیت مناسبی دارند و بر حسب سلیقه خودتان میتوانید یکی از آنها را انتخاب کنید؛ ولی از بین این دو مجموعه پیشنهاد من سری «In Use» از دانشگاه Cambridge است.
واژگان و اصطلاحات تخصصی
برای یادگیری واژگان و اصطلاحات تخصصی نمیتوان منبعی واحد تعیین کرد زیرا هر فردی در حوزه متفاوتی فعالیت میکند. اما از نظر من بهترین راه برای تسلط بر این قسمت از زبان خواندن کتابهای حوزه تخصصی خودتان به زبان انگلیسی است. با این کار همزمان هم دانش بیشتری کسب میکنید و هم زبان تخصصیتان را تقویت میکنید.
واژگان فوق پیشرفته
دو کتابی که در ادامه معرفی میکنم برای همهزبان آموزان مفید نیستند زیرا مطالعه آنها بسیار دشوار است؛ تنها در صورتی که عاشق خواندن کتابهای حوزه علوم انسانی (مخصوصا ادبیات) هستید، مطالعه این دوکتاب را به شما پیشنهاد میکنم. در این کتابها با شیوه دریافت معنا از طریق بافت معنایی، علم ریشهشناسی واژگان و بسیاری از کلمات دشوار به صورت موضوعی آشنا میشوید تا دامنه واژگانتان را گسترش دهید و برای خواندن متنهای سنگین ادبی آمادگی کسب کنید. همچنین تمرینهای جانبی این کتابها برای تقویت هوش کلامی و مهارت نوشتن بسیار مفیداند.
Vocabulary for High school Students
Vocabulary for College Bound Students
دستور زبان
English Grammar in Use
Oxford Practice Grammar
Betty Azar Grammar
این سه منبع هم برای یادگیری دستور زبان مناسب هستند و میتوانید با هر کدام که ارتباط بیشتری برقرار کردید استفاده کنید؛ در عین حال پیشنهاد من «Grammar in Use» است.
منابع توانشی
شنیدن و خواندن
طبق توضیحاتی که پیشتر دادم بعد از تسلط بر دانشهای زبانی پایه، برای تقویت مهارتهای شنیدن و خواندن باید به صورت روزانه از آنها استفاده کنیم؛ یعنی دائما در معرض محتوای انگلیسی باشیم. اما سوال اصلی این است که از بین همه محتوایهای آموزشی موجود چه محتوایی برای ما مناسب است؟ در ادامه به این سوال پاسخ میدهم:
شیوه انتخاب محتوای مناسب
محتوایی مناسب شماست که ویژگیهای زیر را داشته باشد:
- برایتان جذاب باشد.
این نکته کمک میکند انگیزه بیشتری برای یادگیری داشته باشید، بدون خستگی بیشتر تمرین کنید و ماندگاری مطالب را در ذهنتان افزایش دهید. برای پیدا کردن چنین محتوایی کافی است به نیازها، خواستهها و علایق شخصیتان رجوع کنید. در بهترین حالت، محتوای انتخابی شما باید به قدری جذاب باشد که فراموش کنید در حال یادگیری زبان هستید و صرفا از شنیدن یا خواندن لذت ببرید. به خاطر داشته باشید که لذت بردن از فرایند یادگیری، کلید موفقیت در یادگیری زبان است.
- کمی از سطح فعلی شما بالاتر باشد.
باید سطح محتوای انتخابیتان نه خیلی سخت باشد و نه خیلی آسان. این باعث میشود که یادگیری همیشه برای شما چالشی لذت بخش باشد و انگیزهتان برای ادامه مسیر حفظ شود. اگر فقط مطالب آسان را مطالعه کنید، یا فقط دنبال مطالب سخت بروید چیز زیادی عایدتان نخواهد شد و احتمالا بعد از مدتی دل زده میشوید. برای اینکه مطمئن شوید محتوای انتخابیتان مناسب سطح شماست، باید به این دقت کنید که چند درصد از آن را متوجه میشوید؛ در صورتی که 90 درصد چیزی را که میخوانید یا میشنوید درک میکنید انتخابتان درست بوده. ولی اگر همه چیز را متوجه میشوید یا هیچ چیز را متوجه نمیشوید، محتوای درستی انتخاب نکردهاید.
- تا جای ممکن در قالب داستان باشد.
منظور از داستان لزوما نوشتههای روایی نیست؛ فیلم، سریال، پادکست و هر نوع دیگری از محتوا را که ساختار روایی داشته باشد میتوان به عنوان داستان در نظر گرفت. دلایل مختلفی باعث میشوند این قالب برای یادگیری زبان و به طور کلی یادگیری هر چیزی ایده آل باشد؛ از جمله:
- داستانها به شدت جذاباند و فرایند یادگیری را لذت بخش میکنند. به همین دلیل خواندن/شنیدن داستان به ما کمک میکند انگیزه خود را در طولانی مدت حفظ کنیم.
- داستانها با روان ما سازگاری شگفت انگیزی دارند؛ زیرا ذهن ما اطلاعات را به صورت داستان ذخیره میکند. بنابراین با خواندن/شنیدن داستان ،کارِ به خاطرسپاری را برای مغز آسانتر میکنیم.
- خواندن/شنیدن داستان هیچ تفاوتی با تجربه آن در دنیای واقعی ندارد؛ زیرا نقاطی از مغز که به موضوع داستان مرتبط هستند حین خواندن درگیر میشوند؛ مثلا اگر یکی از شخصیتهای داستان در حال دویدن باشد قسمت های مربوط به دویدن در مغز ما نیز فعال میشوند. در این حالت اگر از مغز ما اسکن بگیرند به نظر میرسد که انگار واقعا دویدهایم. این سطح از درگیری عمق یادگیری ما را افزایش میدهد.
- داستانها احساسات ما را تحریک میکنند. حس هایی مثل شادی، غم، خشم، نفرت، عشق و … همه حین خواندن داستان درگیر میشوند و همانطور که پیشتر گفتم،تجربههای احساسی، ماندگاری بالایی در ذهن دارند.
- خواندن/شنیدن داستان تمرینی چندوجهی است. زیرا داستانها معمولاهم درقالب متنی موجودند و هم صوتی. وقتی داستان میخوانید و هم زمان به صوت آن گوش میدهید، مهارت شنیدن و خواندن را هم زمان تمرین میدهید. علاوه بر آن با اینکار تعداد زیادی واژه جدید یاد گیرید و ساختارهای دستوری را در ذهن خودتان نهادینه میکنید. اگر خودتان با صدای بلند از روی داستان بخوانید و با صوت اصلی مقایسه کنید تلفظتان هم بهبود مییابد. و در نهایت وقتی دانش زبانیتان به اندازه کافی رشد کرد، میتوانید صحبت کردن و نوشتن را هم بعد از خواندن/شنیدن داستان تمرین کنید. مثلا میتوانید داستان را به صورت کتبی و شفاهی خلاصه کنید و یا دربارهاش با کسی گفت و گو کنید.
با توجه به نکاتی که گفته شد، پیشنهاد من برای شروع تمرین شنیدن و خواندن استفاده از داستانهای سطح بندی شده به زبان انگلیسی است؛ زیرا با این داستانها میتوانید دانش پایه خود را تثبیت کنید و برای استفاده از محتواهای غیرآموزشی (یعنی محتواهایی که افراد انگلیسی زبان استفاده میکنند مانند فیلمها، کتابها و …) آمادگی کسب کنید. از مجموعههای خوب موجود در بازار میتوانم به موارد زیر اشاره کنم:
New Dominoes
Penguin Active Reading
Oxford Bookworms
هر کدام از این مجموعهها، داستانهایی از سطح مقدماتی تا پیشرفته دارند. میتوانید از همه داستانهای یک مجموعه در یک سطح استفاده کنید و پس از آن به سطح بعد بروید. مثلا اگر در سطح مقدماتی هستید، همه داستانهای سطح مقدماتی را در هر مجموعه به پایان برسانید و پس از آن به سراغ سطح بالاتر بروید.
بعد از تمام کردن داستانها، توانش شنیدن و خواندنتان به اندازهای تقویت میشود که بتوانید از محتواهای غیرآموزشی استفاده کنید. از حالا به بعد میتوانید موارد زیر را به سبد یادگیری خود اضافه کنید:
برای شنیدن
.فیلم و سریال
.موسیقی و پادکست
.بازیهای ویدیویی
. برنامههای تلوزیونی/ رادیویی و اخبار
. محتوای موجود در اینترنت و شبکههای اجتماعی
برای خواندن
.روزنامهها و مجلات
. محتوای موجود در اینترنت و شبکههای اجتماعی
.انواع کتابهای داستانی ( داستان کوتاه، رمان، شعر، نمایشنامه و …) و غیر داستانی (یادداشت، جستار، مقاله، زندگینامه، سفرنامه و…)
به نظر من از بین تمام انواع محتواهای غیر آموزشی، اثر بخشترین آنها برای یادگیری زبان در رده اول: فیلم و سریال + داستان کوتاه و رمان، و در رده دوم: پادکست و کتابهای غیر داستانی هستند. اگر ترجیح خاصی ندارید، بهتر است بیشتر سبد یادگیریتان را همین موارد تشکیل دهند و از بقیه انواع محتواها صرفا برای تنوع استفاده کنید.
نکته: استفاده از محتواهای غیرآموزشی برای تمرین متمرکز فقط بعد از اتمام داستانها مجاز است. ولی استفاده از آنها برای تمرین غیرمتمرکز از بعد از تسلط به واژگان و دستور زبان پایه بلامانع است.
صحبت کردن و نوشتن
برای تقویت این دو توانش هم باید دائما از آنها استفاده کنید تا به مرور زمان به سطح دلخواهتان برسید.
برای صحبت کردن
Compelling Conversations
آنچه در این توانش باید یادبگیرید این است که در مورد موضوعات مختلف، به تنهایی یا با شخصی دیگر حرف بزنید. با استفاده از این کتاب که مجموعهای از سوالات در مورد موضوعات مختلف است، میتوانید این دو مهارت را در خود پرورش دهید. با اینکه میتوانید تمرینات این کتاب را به تنهایی هم انجام دهید، توصیه میکنم حتما برای خود همآموزی پیدا کنید و با او پیش بروید. در این صورت مکالمه طبیعی را تمرین میکنید و با دادن و گرفتن بازخوردهای آنی رشد خود را سرعت میبخشید.
برای نوشتن
The Practical Writer
همانطور که قبلا هم گفتم، آنچه از یک زبانآموز انتظار میرود نگارش داستانی نیست، بلکه نگارش غیر داستانی است. از بین تمام قالبهای غیر داستانی، قالب مقاله در زبانآموزی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این کتاب یادمیگیرید که چگونه به صورت قدم به قدم مقالهای کیفی بنویسید. برای اکثر زبان آموزان یادگرفتن شیوه نگارش مقاله پنج پاراگرافی کفایت میکند اما اگر مایل به یادگیری نوشتن مقالههای تحقیقی آکادمیک هم هستید قسمتی از این کتاب به این موضوع هم اختصاص دارد که حتما برایتان مفید خواهد بود.
به جز قالب مقاله، دو قالب نامه و گزارش هم برای زبانآموزان اهمیت دارند ولی از آنجایی که نوشتنشان چندان دشوار نیست ترجیح میدهم برای یادگیری شیوه نگارش آنها به گوگل مراجعه کنید. بعد از دیدن قالب نگارش و چند نمونه خوب میتوانید چند نمونه تمرینی بنویسید تا به این قالبها هم مسلط شوید.
نکته:پیشنهاد میکنم برای تمرین توانشهای صحبت کردن و نوشتن یک کانال تلگرامی بسازید و هر روز صوت یا متنی کوتاه در آن بارگذاری کنید. میتوانید شش روز در هفته تمرین کنید؛ سه روز را به نوشتن اختصاص دهید و سه روز را به صحبت کردن. لزومی ندارد که حتما به تولیدات زبانیتان در اینجا بازخورد بدهید، صرفا سعی کنید از افکار و احساسات و زندگی روزمرهتان به زبان انگلیسی بنویسید. این آزادگویی و آزاد نویسی ذهنتان را برای استفاده از زبان انگلیسی گرم نگه میدارد. علاوه بر آن با اینکار به مرور زمان میتوانید شاهد پیشرفت خود باشید که در نوع خود انگیزاننده است.
توجه: اگر قصد یادگیری سخنرانی و نویسندگی حرفهای و یا حتی مهارتهای ارتباطی را دارید، این منابع برای شما کافی نیست و باید آموزشهای خاص این موضوعات را در جایی دیگر دنبال کنید.
منابع آزمونی
در حال حاضر آزمونهای داخلی و خارجی مختلفی برای سنجش سطح زبان انگلیسی وجود دارد، اما از آنجایی که آزمونهای داخلی اعتبار جهانی ندارند، پیشنهاد میکنم اگر برایتان مقدور است به سراغ آزمونهای خارجی بروید. در این صورت به هر دلیلی که به مدرک زبان نیاز داشته باشید (گذراندن مقطع دکترا، ارتقای رزومه کاری و انواع مهاجرت) با داشتن یک مدرک زبان بین المللی آن را براورده خواهید کرد. حتی اگر نیاز خاصی به شرکت در آزمون سنجش سطح زبان نداشته باشید و صرفا بخواهید خودتان را به چالش بکشید، بازهم آزمونهای خارجی بر آزمونهای داخلی اولویت دارند.
در حال حاضر از بین آزمونهای خارجی دو آزمون بین المللی آیلتس (IELTS) و تافل (TOFEL) بسیار معتبر و شناخته شده هستند. هر دو آزمون بسیار استاندارد و با کیفیتاند اما هر کسی بسته به نیازهای خود ممکن است از یکی از این دو استفاده کند. در واقع اگر قصد مهاجرت داشته باشید، بسته به کشور مقصد شما و دلیل مهاجرتتان، ممکن است از شما مدرک آیلتس یا تافل با نمره متفاوت بخواهند. مثلا اگر بخواهید به کانادا بروید از شما مدرک آیلتس میخواهند و اگر قصد رفتن به آمریکا را داشته باشید، تافل.
پس حتما قبل از انتخاب آزمون این موارد را در نظر داشته باشید و بعد از تحقیق کافی دست به انتخاب بزنید. اما اگر نیازی مشخصی برای شرکت در آزمون ندارید و خواسته اصلیتان محک زدن تواندمندی زبانیتان است، در این صورت پشنهاد میکنم در آزمون آیلتس شرکت کنید؛ زیرا کشورهای بیشتری آیلتس را قبول دارند و از این نظر اعتبار بیشتری دارد.
اگر تصمیم گرفته باشید که در آزمون آیلتس شرکت کنید، برای موفق شدن در این آزمون باید:
- زبان عمومی قوی داشته باشید.
- با ساختار آزمون آشنا باشید.
- بر تکنیکهای پاسخ گویی به سوالات آزمون مسلط باشید.
در ادامه برای هر کدام از این سه بخش، از بین منابع موجود در بازار به معرفی منابع رسمی (یعنی منابع تالیف شده توسط طراحان آیلتس) اکتفا کردهام. در صورتی که پایههای زبان خود را به خوبی ساخته باشید، باهمین منابع میتوانید به نتیجه مطلوب خود برسید. البته در آینده در صورتی که به منابع بهتر یا مکمل برخورد کنم حتما در اینجا معرفی خواهم کرد.
تقویت زبان عمومی برای آزمون
Grammar for IELTS
Vocabulary for IELTS – Intermediate + Advanced
دقت داشته باشید که قبل از اینکه بخواهید برای آزمون آیلتس آماده شوید، باید با استفاده از منابعی که در قسمت دانشی و توانشی معرفی شد پرونده زبان عمومی خود را بسته باشید. سه کتابی که در اینجا برای واژگان و دستور زبان معرفی میشوند صرفا برای این هستند که به شما آموزش دهند چگونه از آنچه آموختید در آیلتس استفاده کنید. به بیانی دیگر، تمرینهای این کتابها واژگان و دستور زبان را در قالب سوالات آزمون آیلتس به شما آموزش میدهند.
آشنایی با ساختار آزمون
Official Cambridge Guide to IELTS
در این کتاب با ساختار کلی آزمون آیلتس آشنا میشوید و برای سوالاتی از قبیل: بخشهای مختلف آیلتس چه ویژگیهایی دارند؟ سوالات هر بخش چگونه هستند؟ شیوه پاسخگویی انواع سواات چگونه است؟ شیوه ارزیابی و نمره دهی در آیلتس چگونه است؟ و … پاسخ مناسب مییابید. از دیگر ویژگیهای خوب این کتاب ارائه تمرینهای اصولی و گام به گام برای هر بخش از آزمون آیلتس است تا آموختههایتان را در عمل بیازمایید و در ذهن تثبیت کنید. در نهایت هم با آوردن چند آزمون آزمایشی استاندارد به شما کمک میکند تصویر درستی از نقاط ضعف و قوت خود پیدا کنید.
تمرین تکنیکهای پاسخدهی به سوالات آزمون
Cambridge Examination Papers 1-17
این مجموعه که تا این لحظه 17 جلد از آن در بازار منتشر شده است، شامل آزمونهای استانداردی است که برای آمادهسازی داوطلبان آیلتس طراحی شدهاند. هر کدام از این کتابها شامل چهار آزمون استاندارد است که برای تمرین پاسخدهی به چهار مهارت اصلی بسیار مفیداند. دقت داشته باشید که این مجموعه هم برای نوع Academic و هم نوع General آیلتس موجود است؛ شما باید با توجه به اینکه کدام نوع از آزمون آیلتس را شرکت میکنید، مجموعه مورد نظرتان را تهیه کنید.
منابع دیجیتالی
منابع این لیست در واقع بیشتر جنبه مکمل دارند و بهتر است در کنارمنابعی که پیشتر معرفی شد استفاده شوند.
سایتها و رسانهها
- Google: تقریبا هر سوالی که داشته باشید، گوگل آن پاسخی دارد. سعی کنید با استفاده از گوگل مهارت جست و جوی خود را تقویت کنید.
- Wikipedia: تجربه من در زبانآموزی نشان داده که حین یادگیری زبان انگلیسی بارها به این دانشنامه آنلاین نیاز پیدا خواهید کرد. علاوه بر آن نکات فرهنگی بسیاری را میتوانید با جست و جو در ویکیپدیا یادبگیرید.
- Instagram: صفحههای اینستاگرامی مختلفی وجود دارند که به صورت رایگان نکات مفیدی به اشتراک میگذارند؛ حتما چند صفحه آموزش زبان انگلیسی را دنبال کنید تا در فضای مجازی هم درگیر زبان باشید. ضمنا با دنبال کردن صفحههای انگلیسی زبانی که درباره علایقتان حرف میزنند، شانس این را دارید که با کاربران انگلیسی زبان در قسمت کامنتها و بعدها در دایرکت وارد گفت و گو شوید و دوستانی در خارج از کشور پیدا کنید.
- Telegram: با اینکه در حال حاضر دسترسی به تلگرام محدود شده است، ولی از کانالهای آموزشی تلگرامی غافل نشوید. قابلیتهایی که تلگرام برای به اشتراک گذاری فایلها دارد باعث شده که بستر مناسبی برای آموزشهای مجازی باشد. علاوه بر آن گروههای بسیاری در تلگرام موجوداند که درباره موضوعات مختلف به زبان انگلیسی گفت و گو میکنند؛ میتوانید از این فرصت برای تقویت مهارتهای گفتاری و نوشتاری خود استفاده کنید.
- YouTube: ویدیوهای یوتیوب منبعی غنی برای یادگیری است و زبان انگلیسی یکی از هزار مهارتی است که میتوانید در آن بیاموزید. البته فقط به کانالهای آموزشی محدود نیستید، میتوانید با دنبال کردن کانالهایی که در مورد موضوعات مورد علاقهتان حرف میزنند در معرض زبان انگلیسی باشید.
- Ted: اگر به شنیدن سخنرانیهای به زبان اصلی علاقهمند هستید حتما به این سایت سری بزنید.
- Clubhouse: اگر از جلسات بحث آزاد لذت میبرید بد نیست به کلاب هاوس سری بزنید. در این اپلیکیشن میتوانید وارد اتاقهای گفت و گو درباره موضوعات مختلف شوید و خوشبختانه بسیاری از آن ها به زبان انگلیسی گفت و گو میکنند.
- Z-Library: این وبسایت منبع جامعی برای دانلود کتابهای الکترونیکی است. کم پیش آمده دنبال کتابی به زبان اصلی باشم و در این سایت پیدایش نکنم.
- Grammarly: این وبسایت ابزاری برای ویرایش نوشتههای شماست. هر وقت متنی به انگلیسی نوشتید میتوانید با مراجعه به این وبسایت ایرادهای نگارشی نوشتهتان را اصلاح کنید.
- Longman: این لغتنامه آنلاین مورد علاقه من است؛ اگر در گوگل اطلاعات درستی پیدا نکم معمولا به این سایت سری میزنم. البته این لغتنامه انگلیسی به انگلیسی است و برای زبانآموزان سطح متوسط به بالا مفیدتر خواهد بود.
- واژهیاب: این لغتنامه آنلاین مورد علاقه من برای زبان فارسی است. وقتی که ترجمه کلمهای انگلیسی برایم نامفوم باشد به سراغ این لغتنامه میروم.
- ترگمان: وبسایتی برای ترجمه نسبتا خوب متون انگلیسی؛ به نظرم انتخاب بهتری نسبت به Google Translate است.
اپلیکیشنها
از آنجایی که عدهای از کاربران گوشیهای هوشمند از سیستم عامل Android استفاده میکنند و برخی از IOS من فقط نام اپلیکیشنها را لیست میکنم و پیدا کردنشان در Google Play یا Apple Store را به خودتان واگذار میکنم.
- Longman و واژهیاب: این دو لغتنامه بر روی گوشیهای هوشمند هم قابل استفاده هستند.
- Spotify: اگر از گوش دادن به موسیقی لذت میبرید به احتمال زیاد عاشق این اپلیکیشن خواهید شد. از قابلیتهای خوب اسپاتیفای دستهبندی حرفهای انواع ژانرهای موسیقی و پیشنهاد دادن آهنگهای متناسب با سلیقه شماست. علاوه بر این، ازطریق این اپلیکیشن میتوانید به پادکستهای گوناگون هم دسترسی داشته باشید.
- IMDB: اگر از طرفداران دیدن فیلم و سریال هستید،با این اپلیکیشن میتوانید در جریان فیلم و سریالهای جدید باشید.
- Podcast Addict: این اپلیکیشن هم به صورت اختصاصی برای دریافت پادکستهای مختلف است. ویژگی منحصر به فرد این اپلیکیشن قابلیت دانلود رایگان پادکستهاست.
- FullReader: این اپلیکیشن برای خواندن کتابهای الکترونیکی خیلی مفید است. اگر عادت به خواندن کتابهای الکترونیکی در گوشی دارید پیشنهاد میکنم از حتما از این اپلیکیشن استفاده کنید.
- Hello Talk: این اپلیکیشن برای بستری برای ارتباط گرفتن با زبانآموزان از سراسر جهان است. با استفاده ازاین اپلیکیشن میتوانید افرادی با علایق مشترک بیابید و مهارتهای گفتاری و نوشتاریتان را تمرین کنید.
- Replika: این اپلیکیشن این امکان را فراهم میکند که با یک ربات دارای هوش مصنوعی صحبت کنید. البته از آنجایی که امکان دریافت بازخورد در آن وجود ندارد استفاده از آن به زبانآموزان با سطح متوسط به بالا پیشنهاد میشود.
انتشاراتیها و فروشگاهها
در بازار جهانی، انتشاراتیهای معروفی که کتابهای آموزش زبان انگلیسی را چاپ میکند عبارتند از: Cambridge, Oxford, Pearson
اما از آنجایی که در ایران دسترسی مستقیم به این انتشاراتیها دشوار است باید از ناشرهای داخلی کتابهایمان را تهیه کنیم. خوشبختانه در ایران دو ناشر خوشنام برای تهیه کتابهای زبان اصلی با کیفیت خوب وجود دارد.
البته این دو ناشر فقط کتابهای آموزشی چاپ نمیکنند،کتابهای داستانی و غیرداستانی را مورد علاقهتان را هم میتوانید در بین کتابهایشان پیدا کنید. اگر عاشق کتاب خواندن هستید توصیه میکنم حتما به دفتر مرکزی نشر جنگل در انقلاب سری بزنید. مطمئنم از پرسه زدن در میان قفسههایی که پر از کتابهای زبانانگلیسی هستند لذت خواهید برد.
ضمنا اگر تمایلی به خرید نسخه چاپی ندارید میتوانید از این سایتها نسخه الکترونیکی کتابهای آموزشی را تهیه کنید:
در نهایت فروشگاهی که خودم اکثر کتابهای چاپیام را از آن تهیه میکنم معرفی میکنم:
ابزارها
YouGlish: این وبسایت میتواند تلفظ جملهای که در آن جست و جو میکنید را از میان هزاران ویدیویی که در یوتیوب وجود دارد استخراج کند و در قالب یک کلیپ کوتاه به شما نشان دهد. زمانی که بخواهید از تلفظ جملهای به لهجه آمریکایی یا بریتانیایی مطمئن شوید از این وبسایت استفاده کنید.
منابع آزمونی مکمل
Ieltsadvantage: این وبسایت اطلاعات مفید و جامعی درباره آزمون آیلتس و بخشهای مختلف آن دارد؛ به داوطلبان آیلتس توصیه میکنم حتما به آن سری بزنند.
وسواس و کمالگرایی را کنار بگذارید
این فکر که «شاید منبعی بهتر از چیزی که اکنون از آن استفاده میکنم وجود داشته باشد» بیشتر از اینکه کمک کننده باشد آسیب زاست؛ زیرا شما را از منبعی به منبعی دیگر، از دورهای به دورهای دیگر و از استادی به استادی دیگر میکشاند بدون اینکه هیچ نتیجه ملموسی برایتان به وجود آورد. بد نیست بدانید برای یادگیری زبان انگلیسی آنقدر منبع وجود دارد که اگر تمام عمر خود را هم وقف آزمایش کردن آنها بکنید بازهم نمیتوانید همه را بررسی کنید. بنابراین اگر از این فکر دست برندارید، تا زنده هستید در چرخهای باطل به سر خواهید برد.
چیزی که باعث ایجاد تغییر مثبت در دانش و توانش زبانی شما میشود، تمرینهای اصولی و منظم است نه داشتن «بهترین منبع». به همین دلیل، زبانآموزی که منابع محدودی در اختیار دارد اما به خوبی ازآنها استفاده میکند از زبانآموزی که به جای تمرکز بر تمرین به دنبال منابع بهتر میگردد، نتیجه بسیار بهتری میگیرد.
البته از آن طرف بام هم نیفتید، منظورم این نیست که داشتن منابع مناسب اهمیت ندارد و یا اینکه نباید به فکر یافتن منابع بهینه باشید؛ مقصود من این است که اگر در ابتدا با صرف مقدار معقولی از وقت و انرژی و مشورت گرفتن از فردی متخصص به منابع مشخصی رسیدید، به همان منابع اکتفا کنید. اگر واقعا بخواهید نتیجه بگیرید منابعتان را تا جای ممکن کم، و تمرینتان را تا جای ممکن زیاد کنید؛ هر چه منابع کمتر باشد احتمال استفاده از آنها و رسیدن به نتیجه بیشتر میشود؛ از آن طرف هر چه منابع بیشتری داشته باشید احتمال استفاده از آنها کمتر و کمتر میشود و طبیعتا بدون تمرین، انتظار نتیجه داشتن آرزویی دست نیافتنی است.
در نهایت اگر هیچکدام از دلایل بالا برایتان کافی نبود، میتوانید مطمئن باشید منابعی که در اینجا معرفی شدهاند را با وسواس خاصی انتخاب کردهام و برای یادگیری زبان بسیار مناسب میدانم. علاوه بر آن، همانطور که قبلا هم گفتم، هروقت به منبع بهتری بربخورم حتما آن را در اینجا به شما معرفی میکنم؛ پس با خیال راحت به یادگیری بپردازید و از اتلاف وقت و انرژی در مسائل حاشیهای بپرهیزید.
جمع بندی بخش سوم
در بخش سوم گامهای اجرایی لازم برای یادگیری زبان به شکل مستقل شرح شد. در آغاز، مسیر یادگیری را از ابتدا تا انتها روشن کردیم (راه شناسی)؛ پس از آن به این پرداختیم که با چه وسیله نقلیهای به مقصد برسیم (روش شناسی) و در نهایت آموختیم برای وسیله نقلیهمان از کدام سوخت استفاده کنیم (منبع شناسی). حال زمان آن است که با در نظر گرفتن تمام آنچه تا کنون آموختید برنامه یادگیری خودتان را طراحی کنید. در ادامه برنامهای به عنوان نمونه برایتان آوردهام که میتوانید با الهام گرفتن از آن به برنامه شخصیسازی شده خودتان برسید.
آیا هنوز کاغذی که تمرینهای قسمت اول این بخش را در آن انجام دادید در کنارتان دارید؟ بهتر است برنامه عملی خودتان در همین برگه بنویسید. این برگه قطب نمای شما در مسیر یادگیری زبان خواهد بود. هر وقت از مسیر فاصله بگیرید یا راه را گم کنید میتوانید با مرور این برگه به مسیر درست برگردید.
برنامهای برای شروع یادگیری زبان انگلیسی
مقدمههای لازم
قطعا هیچ برنامهای نمیتواند برای همه مفید باشد؛ هر کس باید بر اساس نیازها، خواستهها، علایق و شرایط خاص زندگیاش برنامه منحصر به فرد خودش را طراحی کند. با این حال، برای اینکه بتوانید برنامهی شخصی سازی شده خودتان را بنویسید نیاز است که علاوه بر دانستن اصول برنامهریزی، نمونهای را هم به عنوان الگو داشته باشید. سعی کردهام در نوشتن اینِ نمونه به گونهای عمل کنم که اهداف اکثر زبانآموزان را پوشش بدهم. ولی باز هم تاکید میکنم که نیاز است این برنامه را با توجه به شرایط خودتان تغییر دهید تا برایتان مفید باشد؛ آنچه در ادامه میآید وحی منزل نیست و صرفا قرار است الگویی برای درک بهتر شیوه برنامه ریزی باشد.
در نوشتن این برنامه، زبانآموزی را در نظر گرفتهام که شرایط زیر را دارد:
- بالغ است؛ یعنی توانایی مستقل فکر کردن و مسئولانه اقدام کردن را دارد. (چنین زبانآموزی معمولا حداقل 16 سال سن دارد)
- تصمیم دارد که با رویکرد زبانآموزی مستقل یادگیری خود را پیش ببرد.
- ترجیح میدهد که بعد از به دست آوردن استقلال خود، به تنهایی و بدون مربی یادگیری را ادامه دهد.
- انگیزه کافی برای یادگیری زبان را دارد و در این مورد کاملا جدی است.
- قصد دارد که یادگیری خود را با استفاده از «نوشتن» مدیریت کند.
- هدف نهایی او از یادگیری زبان مسلط شدن به تمام بخشهای اصلی آن از سطح مقدماتی تا سطح پیشرفته و گرفتن مدرک معتبر است.
- میتواند روزانه نیم ساعت الی دو ساعت زمان متمرکز به یادگیری خوداختصاص دهد.
- میتواند روزانه وقتهای مرده روزش را به مرور آموختههایش اختصاص دهد.
- میتواند اوقات فراغتش را در حد معقول به یادگیری غیر متمرکز اختصاص دهد.
- قصد دارد بعد از سه الی چهار سال کار مستمر پرونده یادگیری زبان را ببندد و پس از آن صرفا به نگهداری آموختهها و یادگیری مادامالعمر بپردازد.
با در نظر داشتن پیشفرضهای بالا برنامه کلی این زبانآموز در هر هفته به این شکل خواهد بود:
- در هر هفته از شنبه تا پنجشنبه روزهای تمرین خواهند بود و جمعه هم روز استراحت مطلق (یعنی هرگونه تمرین متمرکز در این روز ممنوع است).
- روزهای تمرین به سه بخش تقسیم میشوند: بخشی برای استراحت، بخشی برای کار و بخشی برای تفریح.
- این زبان آموز به صورت متوسط در هر شبانه روز، هشت ساعت استراحت میکند؛ در این صورت شانزده ساعت برای کار و تفریح به جا میگذارد.
- اگر از زمان کار که به تحصیل یا اشتغال اختصاص دارد صرف نظر کنیم، تنها هشت ساعت در اختیار زبانآموز خواهد بود.
- به احتمال زیاد از این هشت ساعت باقی مانده حداقل چهار ساعت صرف وقت گذراندن با خانواده و دوستان، ورزش، و یا دیگر فعالیتهای شخصی میشود.
- حدود دو ساعت هم به انجام کارهای روزمره (غذاخوردن، رفت و آمد، شستنظرفها، حمام، خرید، و …) اختصاص مییابد.
- در این صورت حدود دو ساعت برای تمرین متمرکز باقی میگذارد.
- برنامه روز این زبانآموز به گونهای تنظیم شده که زمان تمرین متمرکز تا جای ممکن به اول صبح نزدیک باشد؛ زیرا در آن زمان مغز آمادگی بیشتری دارد.
- در طول روز هم چه در وقت کار و چه در وقت تفریح از وقتهای مرده (رفت و آمدها، انتظار در صف و …) برای مرور آموختهها یا در معرض زبان بودن استفاده میکند.
- همچنین به صورت کلی سعی میکند در طول روز و هفته تا جایی که میتواند به انگلیسی فکر کند و در معرض آن باشد.
- در نهایت، در دورهای که در حال یادگیری زبان است سرگرمیهای زبانی را جایگزین دیگر سرگرمیهایش میکند تا در برنامه روزانه خود تمرین غیرمتمرکز هم داشته باشد.
استراتژی مدیریت شرایط غیر معمول:
- این زبانآموز در تعطیلیهای آخر سال تمرین متمرکز را تا پایان تعطیلات متوقف میکند.
- به استثنا روزهای جمعه، یادگیری متمرکز در تعطیلیهای طول سال متوقف نمیشود.
- در صورتی که مایل به استفاده از تعطیلات طول سال باشد، میتواند فقط به مدت یک روز در هر هفته تمرین متمرکز را متوقف کند.
- در صورتی که کار ضروریای پیش بیاید، متوقف کردن تمرین متمرکز برای یک روز در هر هفته مجاز است.
- اگر شرایط دشوار یا اضطراریای پیش بیاید که امکان انجام تمرین متمرکز برای چندین روز وجود نداشته باشد، متوقف کردن تمرین متمرکز مجاز است.
- در تمامی فرضهای بالا مرور مطالب آموخته شده قبلی و تمرین غیر متمرکز برای حفظ اندوختهها لازم است، و تا جای ممکن نباید آنها را متوقف کرد.
- در نهایت، ترجیح بر این است که تا جای ممکن تمرین متمرکز در اولویت باشد و به آسانی متوقف نشود؛ از این رو بهتر است با پیشبینی چالشهای آینده تا جای ممکن از تداخل آنها با فرایند یادگیری زبان جلوگیری شود.
شیوه مدیریت فرایند یادگیری با «نوشتن»:
- این زبانآموز فرایند یادگیریاش را با نوشتن در اپلیکیشنهای TickTick و Telegram مدیریت میکند.
- در آغاز هفته با درنظر گرفتن اهدافی که در بخشهای مختلف زندگی دارد و تمام کارهایی که باید برای رسیدن به آنها در هفت روز آینده انجام دهد، اهداف کوتاه مدتی برای یادگیری زبان تعریف میکند؛ سپس این اهداف را در کانال تلگرامی که برای یادگیری خود ساخته مینویسد و کارهایی را که باید برای رسیدن به این اهداف انجام دهد در اپلیکیشن تیک تیک وارد میکند.
- همچنین بعد از هدف گذاری و برنامه ریزی، سعی میکند اتفاقاتی را که ممکن است مانع یادگیری شوند پیشبینی، و تا جای ممکن از وقوع آنها جلوگیری کند.
- هر شب قبل از خواب برنامه یادگیری روز بعد را در تیک تیک چک میکند و در صورت نیاز آن را اصلاح میکند.
- در طول روز به انجام برنامههای خود میپردازد و در صورت لزوم تمرینهای خود را در کانال تلگرامی خود ثبت میفرستد.
- در پایان روز، گزارشی از کارهایی که برای یادگیری انجام داده در کانال تلگرامی خود مینویسد. در این گزارش کم و کیف تمرین متمرکز، مرور و تمرین غیر متمرکز را به صورت خلاصه قید میکند.
- در گزارش روزانه خود میتواند به مشکلات موجود در مسیر و هر مسئله مرتبط دیگری که بر یادگیری اثر گذار است اشاره کند.
- در پایان هفته بر اساس هدفی که برای خود در نظر داشته عملکرد خود را ارزیابی میکند و در قالب گزارشی کلی در کانال تلگرامی خود مینویسد.
- در این گزارش این موارد را بررسی میکند: میزان موفقیت در رسیدن به هدف، شیوههای بهینه سازی یادگیری، موانع یادگیری بهینه، و به طور کلی نقاط ضعف و قوت؛ سپس به عملکرد خود در هفتهای که گذشت نمره میدهد و بر اساس تجربهای که به دست آورده برای هفته جدید برنامه ریزی میکند.
جمعبندی مقدمات
اگر بخواهیم تمام نکاتی که درباره برنامه ریزی این زبانآموز گفته شد را خلاصه کنیم به چنین تصویری میرسیم:
این زبانآموز اول هر هفته برای یادگیری خود هدفگذاری و برنامهریزی میکند. همچنین در ابتدای هر روز برنامه خود را قبل از اجرا بررسی و اصلاح میکند، در طول روز آن را انجام میدهد ( تمرین متمرکز، مرور، تمرین غیر متمرکز) و در پایان روز عملکرد خود را گزارش میکند. در نهایت، در آخر هر هفته عملکرد خود را ارزیابی و بر اساس آن برای هفته جدید هدفگذاری و برنامه ریزی میکند.
در ادامه برنامه پیشنهادی این زبانآموز به صورت جزئی و در هفت مرحله اساسی توضیح داده شده است.
برنامه پیشنهادی سه الی چهار ساله
فاز مقدماتی
مرحله صفر: تبدیل شدن به زبان آموزی مستقل
زمان موردنیاز تقریبی: سه روز
منابع مورد نیاز: مقاله راهنمای جامع زبانآموزی مستقل
در این مرحله باید با خواندن همین مقاله با رویکرد زبانآموزی مستقل آشنا شوید و بر اساس نکات آن شرایط را برای یادگیریتان مهیا کنید. توصیه میکنم برای افزایش دقت خواندن و عمق یادگیری حتما از نکات یادداشت برداری کنید و حتی اگر لازم بود دو تا سه بار این مقاله را مرور کنید. اگر بعد از اتمام مقاله هنوز سوالی برایتان باقی مانده بود میتوانید در بخش نظرات سوالاتان را بپرسید؛ سعی میکنم در اسرع وقت پاسخ بدهم.
توجه: متاسفانه درباره موضوع زبانآموزی مستقل هیچ محتوای منسجمی در فضای وب فارسی موجود نمیباشد و این وبسایت در حال حاضر اولین و تنها مرجع آموزش زبانآموزی مستقل به زبان فارسی در ایران است. با دنبال کردن این وبسایت و رسانههایم میتوانید به روزترین آموزشها را در این زمینه دریافت کنید. (اگر در آینده به محتوای ارزشمندی درباره این موضوع بربخورم، ذیل همین عنوان با شما به اشتراک میگذارم)
مرحله اول: یادگیری الفبا و آواهای زبان
زمان موردنیاز تقریبی: دو هفته
منابع مورد نیاز: محتوای موجود در اینترنت
در این مرحله باید با جست و جو در اینترنت سرفصلهای زیر را درباره الفبای زبان انگلیسی یادبگیرید:
- یادگیری اسم، صدا و شیوه نوشتن 26 حرف زبان انگلیسی
- تفاوت حروف بزرگ و کوچک زبان انگلیسی
- ترکیبات معروف صداهای زبان انگلیسی
- همچنین یادگیری IPA یا الفبای آوایی بینالمللی ( البته یادگیری این سرفصل اختیاری است)
سعی کنید با نوشتن و خواندن همزمان حروف انگلیسی، آنها را در ذهن خود تثبیت کنید. علاوه بر آن در صورت تمایل میتوانید برای داشتن دستخطی زیبا از دفترچههای تمرین خط موجود در بازار استفاده کنید و در چند هفته ابتدایی هر روز تمرین خط انجام دهید.
مرحله دوم: یادگیری واژگان و دستور زبان پایه
زمان موردنیاز تقریبی: چهار ماه
منابع مورد نیاز:
Vocabulary In Use – Elementary
Grammar In Use – Basic
در این مرحله با یادگیری واژگان و دستور زبان پایه، آمادگی لازم برای تمرین مهارتهای دیگر را پیدا میکنیم. برای شروع، توصیه میکنم حداقل به مدت دوهفته بیشتر از نیم ساعت تمرین متمرکز نداشته باشید. با اینکار به خودتان فرصت میدهید که به سادگی به تمرین روزانه زبان انگلیسی عادت کنید. بعد از آن میتوانید تمرین روزانه را به حدود یک ساعت در روز افزایش دهید.
در دوهفته اول، هدف این است که شش درس از کتاب Vocabulary In Use را بخوانیم؛ به این صورت که هر دو روز یک درس را تمام میکنیم. روز اول صفحه درسنامه را مطالعه میکنیم و روز بعد صفحه تمرینها را. بعد از این دوهفته که ساعت تمرین متمرکزمان به یک ساعت افرایش پیدا کرد، هر روز یک درس کامل را مطالعه میکنیم. به این ترتیب هر شصت درس این کتاب را در محدوده زمانی این مرحله به پایان میرسانیم.
در کنار مطالعه واژگان، هر گاه به ساختار دستوریای برخورد کردید که برایتان ناآشنا بود ابتدا با کمک گرفتن از ترجمه و گوگل سعی کنید کاربرد آن را یادبگیرید. اگر از این دو راه مشکل حل نشد میتوانید سراغ کتاب مرجعتان یعنی Grammar In Use بروید و کاربرد آن ساختار را در آن بیاموزید. بهتر است در هر روز مطالعه متمرکز دستور زبان را به ربع ساعت الی نیم ساعت محدود کنید؛ در این صورت بعد از مدتی خواهید دید که با اکثر ساختارهای دستوری موجود در کتاب دستور زبان مرجعتان آشنا شدهاید.
تمرین متمرکز واژگان و دستور زبان در مجموع نباید بیشتراز یک ساعت و نیم از شما زمان بگیرد؛ زیرا بیشتر از این مقدار در ابتدای مسیر ممکن است خسته کننده باشد. ضمنا، با اینکه ترجیح بر این است که کل ساعت مطالعهتان نزدیک به صبح باشد، میتوانید زمان یادگیرتان را دو قسمت کنید و مثلا واژگان را صبح و دستور زبان را شب مطالعه کنید.
نکته: حتما در طول روز و در وقتهای مرده آموختههایتان را با Anki مرور کنید زیرا در ابتدای مسیر زبان آموزی، آموختهها به شدت فرار هستند.
توجه: در پایان این سه ماه میتوانید تمرین غیرمتمرکز را با محتواهای موردعلاقهتان آغاز کنید.
فاز میانه
مرحله سوم: یادگیری توانشهای شنیدن و خواندن
زمان موردنیاز تقریبی: دو سال
منابع مورد نیاز:
Vocabulary In Use – Pre-intermediate/ Intermediate + Upper-Intermediate + Advanced
Grammar In Use – Intermediate + Advanced
Idioms In Use – Intermediate + Advanced
Phrasal Verbs In Use – Intermediate + Advanced
Colocation In Use – Intermediate + Advanced
Graded Readers (Oxford Bookworms, New Dominos, Penguin Active Reading…)
منابع غیر آموزشی ( فیلم و سریال، داستان و رمان، کتاب و پادکست …)
کتابهای حوزه تخصصی هر فرد
این مرحله طولانیترین و حیاتیترین مرحله یادگیری زبان است و شامل دو بخش اساسی میشود:
بخش اول
در بخش اول هر روز برای تقویت دامنه واژگان و اصطلاحاتمان یک ساعت تمرین متمرکز انجام میدهیم. به این صورت که سه روز در هفته به تمرین واژگان و سه روز به تمرین اصطلاحات اختصاص دارد. در روزهایی که تمرین واژگان داریم از کتابهای Vocabulary In Use استفاده میکنیم. همچنین در روزهایی که تمرین اصطلاحات داریم از کتابهای Idioms In use, Phrasal verbs In Use و Collocations In Use استفاده میکنیم.
در تمرین واژگان از سطح Pre-Intermediate تا سطح Advanced را به مرور زمان پوشش میدهیم.
در تمرین اصطلاحات در هر زمان روی یک کتاب تمرکز میکنیم. برای مثال اول کتاب Idioms In Use را کاملا مطالعه میکنیم، سپس کتاب Phrasal Verbs In Use و در نهایت کتاب Collocations In Use بعد از اینکه همه این کتابها در سطح Intermediate به طور کامل پوشش داده شدند به سراغ کتابهای سطح Advanced میرویم و این دفعه هم هر بار فقط بر مطالعه یک کتاب تمرکز میکنیم.
همچنین برای تمرین دستور زبان از کتاب Grammar In Use به روشی که قبلا توضیح داده شد استفاده میکنیم. تا پایان کتاب Vocabulary In Use – Upper-Intermediate ازکتاب Grammar In Use – Intermediate استفاده میکنیم، ولی بعد از آن به سراغ کتاب Grammar In Use – Advanced میرویم.
اگر برنامه را به طور منظم پیش ببریم مطالعه همه این منابع بعد از حدود دو سال به پایان میرسد.
بخش دوم
در این بخش هر روز برای تقویت مهارتهای شنیدن و خواندنمان هر روز یک ساعت تمرین متمرکز انجام میدهیم.
ابتدا به مدت یک سال با استفاده از داستانهای سطح بندی شده ( Oxford Book Worms, New Dominos, Penguin Active Reading) پایههای مهارتهای شنیدن و خواندن را تقویت میکنیم. به این صورت که در هر سطح (A1,A2,B1,B2,C1,C2)شانزده داستان را مطالعه میکنیم. اگر هر هفته دو داستان را مطالعه کنید، هر دوماه شانزده داستان را تمام خواهید کرد و بعد از یک سال حدود صد داستان را به زبان انگلیسی خواهید خواند. به این ترتیب آمادگی لازم برای استفاده از محتواهای غیر آموزشی را پیدا خواهید کرد.
نکته: سعی کنید تا جای ممکن داستانهایی را برای مطالعه انتخاب کنید که برایتان جذابیت داشته باشند. همچنین حین مطالعه هر داستان سعی کنید همزمان هم به صوت آن گوش کنید و هم با چشمتان متن را دنبال کنید. با اینکار هر دو مهارت را باهم پرورش میدهید.
بعد از به پایان رساندن داستانها زمان آن است که برای تقویت مهارت شنیدن و خواندن از محتواهای غیر آموزشی استفاده کنید. برای اینکار به مدت یک سال هر هفته سه روز را به مهارت شنیدن و سه روز را به مهارت خواندن اختصاص دهید و روزانه یک ساعت تمرین متمرکز داشته باشید. در روزهایی که تمرین شنیدن دارید میتوانید از فیلم،سریال،پادکست و … استفاده کنید. در روزهایی که تمرین خواندن دارید میتوانید از داستان، رمان، کتابهای غیر داستانی و… استفاده کنید.
نکته: سعی کنید در این بخش هم از محتواهایی استفاده کند که برایتان جذاب هستند. ضمنا اگر مایل به تقویت زبان تخصصی خود باشید میتوانید در این قسمت خواندن کتابهای حوزه تخصصیتان را به برنامهتان اضافه کنید.
توجه: به دلیل طولانی بودن این مرحله احتمال خستگی و دل زده شدن در میانه مسیر وجود دارد. در صورتی که به چنین شرایطی دچار شدید کمی استراحت کنید و با مرور دلایلتان برای یادگیری زبان یا با صحبت کردن با مربی و همآموزتان دوباره انگیزهتان را بازیابی کنید.
همچنین گاهی ممکن است احساس کنید که به نظر میرسد هیچ پیشرفتی نمیکنید؛ این حس را بسیاری از زبانآموزان در این مرحله تجربه میکنند و اصلا جای نگرانی نیست. برای رفع این مشکل کافیست به سراغ کانال تلگرامی خود بروید و پیامهای اول کانال را با پیامهای آخر مقایسه کنید؛ در این صورت خواهید دید که چقدر پیشرفت کردهاید.
علاوه بر آن میتوانید با ایجاد چالش های کوچک برای خودتان به پیشرفتتان شتاب بدهید. برای مثال اگر در موضوعی خاص دامنه واژگانتان محدود است، میتوانید به خودتان قول بدهید که تا آخر هفته 50 کلمه درباره آن موضوع به دانشتان اضافه کنید.
فاز پیشرفته
مرحله چهارم: یادگیری توانشهای صحبت کردن و نوشتن
زمان موردنیاز تقریبی: شش ماه
منابع مورد نیاز:
منابع غیر آموزشی ( فیلم و سریال، داستان و رمان، کتاب و پادکست …)
The Practical Writer
Compelling Conversations
در این مرحله باید ضمن مصرف روزانه زبان، تولید زبان را هم به صورت متمرکز تمرین کنیم. برای اینکار، هر روز دو ساعت را به تمرین متمرکز اختصاص میدهیم. در ساعت اول به مصرف زبان و در ساعت دوم به تولید زبان میپردازیم. از آنجایی که مهارت شنیدن مکمل مهارت صحبت کردن است و مهارت خواندن مکمل مهارت نوشتن، بهتر است سه روز در هفته، مثلا روزهای فرد مختص تمرین شنیدن و صحبت کردن باشد، و روزهای زوج مختص تمرین خواندن و نوشتن.
با استفاده از کتاب The Practical Writer ابتدا نوشتن مقاله پنج پاراگرافی و دیگر نکات مفید مربوط به نوشتن را بیاموزید. پس از آن میتوانید به تمرین نوشتن مقالههای کوتاه درباره موضوعات مختلف ادامه دهید تا بر این قالب نوشتاری مسلط شوید، یا اینکه به سراغ قالبهای دیگری که به آنها نیاز دارید بروید. همچنین با استفاده از کتاب Compelling Conversations صحبت کردن درباره موضوعات مختلف را بیاموزید و پس از اتمام آن به سراغ موضوعات دیگری که به آنها نیاز دارید بروید.
میتوانید از انواع محتواهای غیرآموزشیای که برایتان جذابیت دارد برای تمرین مهارتهای شنیدن و خواندن استفاده کنید. همچنین، توصیه میکنم برای تمرین نوشتن و خواندن علاوه بر استفاده از منابع معرفی شده، به فکر پیدا کردن یک همآموز برای خود باشید. با اینکه میتوانید به تنهایی کتابهای معرفی شده را مطالعه کنید و با تمرین منظم مهارتهای صحبت کردن و نوشتن را تقویت کنید، همراهی زبان آموزی دیگر میتواند به رشد شما سرعت ببخشد. در نهایت سعی کنید هر از چند گاهی با مراجه به یک مربی زبان بازخورد حرفهای دریافت کنید تا اشتباهات پنهانتان هم شناسایی و اصلاح شوند.
نکته: بهتر است تمرینهای صحبت کردن و نوشتن خودتان را در قالب صوت و متن در کانال تلگرامی خودتان ثبت کنید. علاوه بر اینکه با اینکار روند رشد خوتان را به صورت محسوس مشاهده خواهید کرد، میتوانید تمام بازخوردهایی را که برای هر تمرین به خودتان دادهاید یا دریافت کردهاید، به صورت منظم و یکجا در اختیار داشته باشید.
مرحله پنجم: آماده شدن برای آزمون
زمان موردنیاز تقریبی: نه ماه
منابع مورد نیاز:
Official Cambridge Guide to IELTS
Vocabulary for IELTS – Intermediate + Advanced
Grammar for IELTS
Cambridge Examination Papers 1-17 (Academic or General module)
نکته مهم: به طور کلی میتوان به دو سبک زبان یادگرفت: یادگیری ارتباطی و یادگیری آزمونی. در یادگیری ارتباطی هدف نهایی این است که بتوانیم منظور خود را به دیگران بفهمانیم و پیام دیگران را درک کنیم. اما در یادگیری آزمونی هدف نهایی قبول شدن یا کسب نمره بالا در آزمون است. دقت کنید که شیوه مطالعه در این دو سبک متفاوت است، به این صورت که در یادگیری ارتباطی باید دانش و توانش زبانی را به گونهای پرورش دهیم که در نهایت برقراری ارتباط را برای ما ممکن سازد؛ ولی در یادگیری آزمونی تمرکز ما بیشتر بر ایجاد تسلط بر تکنیکهای پاسخ دهی به آزمون است.
به همین دلیل کسی که خوب ارتباط برقرار میکند لزوما نمیتواند در آزمون هم عملکرد قابل قبولی داشته باشد. برعکس این موضوع هم صادق است، کسی که در آزمون عملکرد خوبی دارد لزوما توانایی برقراری ارتباط ندارد. ( این مسئله آزمون به آزمون فرق میکند؛ بعضی آزمونها اثر مثبتی بر توانایی برقراری ارتباط دارند و برخی دیگر نه. ولی در هر صورت این تاثیر به قدری نیست که بعد از آزمون از یادگیری ارتباطی بی نیاز شویم) البته قطعا در زمینههایی اشتراکاتی بین این دو نوع یادگیری وجود دارد اما به طور کلی باید به یاد داشته باشیم که لازم است این دو شکل یادگیری را از هم تفکیک کنیم.
تا قبل از این مرحله یادگیری ما به صورت ارتباطی بوده است؛ اما در این مرحله پیشفرض این است که مهارت برقراری ارتباط به زبان انگلیسی را در خود پرورش دادهایم، و در حال حاضر میخواهیم با یادگیری آزمونی بر تکنیکهای پاسخ دهی به آزمون مسلط شویم تا مدرک زبان خود را با نمره مد نظرمان بگیریم.
در این مرحله ابتدا باید نمره هدف خودتان را در آزمون آیلتس مشخص کنید. ( اگر ترجیح خاصی ندارید پیشنهاد میکنم هدفتان نمره هفت به بالا باشد. دقت کنید که نمره کلی شما میانگین نمره هر چهارت مهارت اصلی زبانی شما خواهد بود که از 0 تا 9 محاسبه میشود. در این صورت اگر صرفا نمره کلی برایتان اهمیت دارد میتوانید برای هر چهار مهارت طوری هدفگذاری کنید که در نهایت میانگین آنها نمره هفت بشود؛ برای همین بهتر است علاوه بر تعیین نمره هدف کلیتان، نمره هدفتان برای هر مهارت را هم بنویسید)
همچنین باید نوع آزمون مورد نظرتان را هم انتخاب کنید. ( آیلتس در دو نوع Academic وGeneral برگذار میشود؛ نوع اول برای اهداف تحصیلی مناسب است و نوع دوم برای اهداف شغلی یا اقامتی. تفاوت اصلی این دو نوع آزمون، دشواری بیشتر مهارتهای خواندن و نوشتن در نوع Academic است)
بعد از آن شیوه آزمون دادن خود را تعیین کنید. ( میتوانید آزمون آیلتس را به صورت کاغذی یا کامپیوتری بدهید؛ اینکه باید کدام را انتخاب کنید بسته به ترجیحات شخصی خودتان دارد. شاید نوشتن روی کاغذ را بر تایپ کردن ترجیح بدهید؛ ولی در هر صورت، بهتر است قبل از انتخاب به اندازه کافی در این مورد تحقیق کنید)
در نهایت تاریخ روز آزمون را هم برای خودتان مشخص کنید تا بدانید دقیقا چقدر برای آماده شدن فرصت دارید. ( بهتر است حدود نه ماه را برای آماده شدن در نظر بگیرید)
از آنجایی که هزینه آزمون آیلتس بالاست (در زمان نگارش این مقاله قیمت آزمون ایلتس حدود شش میلیون تومان است؛ البته ممکن است در آینده با نوسان قیمت ارز، قیمت بالاتر هم برود) و نگرفتن نمره مورد نظر ضرر مالی قابل توجهی به همراه دارد، بهتر است حتما از دو مورد مطمئن شویم: اولا، اگر به مدرک زبان برای انجام کار خاصی نیاز داریم حتما در نظر داشته باشیم که مدت اعتبار مدرک ایتلس دو سال است. پس باید طوری برنامه ریزی کنید که بعد از آزمون در کمتر از دو سال کارتان را انجام دهید. دوما، باید سعی کنید تا جای ممکن از آمادگی خودتان قبل از آزمون اطمینان کسب کنید؛ برای اینکار با خودتان شرط کنید که فقط وقتی در آزمون اصلی شرکت خواهید کرد که:
- در تمرینهای بدون محدودیت زمانی (از کتاب 1 تا 8 Cambridge Examination Papers)، سه بار به صورت پیوسته نمره هدفتان را در هر چهار مهارت کسب کنید.
- در تمرینهای با محدودیت زمانی(از کتاب 9 تا 16 Cambridge Examination Papers)، سه بار به صورت پیوسته نمره هدفتان را در هر چهار مهارت کسب کنید.
- در آزمونهای شبیه سازی شدهای که در خانه برگزار میکنید (کتاب 17 Cambridge Examination Papers)، سه بار به صورت پیوسته نمره هدفتان را در هر چهار مهارت کسب کنید.
- در آزمونهای آزمایشی (Mock Test) سه بار به صورت پیوسته نمره هدفتان را در هر چهار مهارت کسب کنید.
دقت کنید که حتما باید سه بار به صورت پیوسته نمره هدفتان را کسب کنید. برای مثال اگر نمره هدفتان 8 باشد و فرضا در مرحله آزمونهای آزمایشی دو بار نمره 8 را کسب کنید و بار سوم نمره 7، در این صورت باید از ابتدا بشمارید. ممکن است به نظر برسد که این کار سخت گیری بیجاست، ولی این تنها راهی است که میتوانید تا جای ممکن از نتیجه نهایی آزمون خود مطمئن شوید.
دو ماه اول
در ماه اول روزی یک ساعت کتاب The Official Cambridge Guide To IELTS را مطالعه کنید و در ساعت دیگر کتاب Vocabulary For IELTS – Intermediate. سعی کنید تا پایان ماه اول با زمانبندی درست این دو کتاب را به پایان برسانید.
در ماه دوم روزی یک ساعت برای کتاب Grammar For IELTS وقت بگذارید و یک ساعت هم برای کتاب Vocabulary For IELTS – Advanced. این دو کتاب را هم در یک ماه به پایان برسانید.
نکته: در ابتدای کتاب Grammar For IELTS آزمونی وجود دارد که به شما کمک میکند نقاط ضعف اصلی خودتان در دستور زبان انگلیسی را بیابید. ضمن پوشش دادن همه مباحث دستوری این کتاب، بر نقاط ضعفتان وقت و انرژی بیشتری صرف کنید.
دو ماه دوم
هر روز یک ساعت را به تمرین مهارت شنیدن و یک ساعت را به تمرین مهارت خواندن اختصاص دهید. در هر تمرین یک تست را برای هر دو مهارت از کتابهای Cambridge Examination Papers پوشش دهید.
دو ماه سوم
هر روز دو ساعت را به تمرین مهارت خواندن اختصاص دهید و در هر تمرین یک تست را از کتاب های Cambridge Examination Papers پوشش دهید.
دو ماه چهارم
هر روز دو ساعت را به تمرین مهارت نوشتن اختصاص دهید و در هر تمرین یک تست (شامل Task 1 و Task 2) را از کتاب های Cambridge Examination Papers پوشش دهید.
نکته: برای تمرین هر چهار مهارت با استفاده از کتابهای Cambridge Examination Papers ، ابتدا از کتاب 1-8 بدون محدودیت زمانی تمرین کنید و از کتاب 8-16 با محدودیت زمانی تمرین کنید.
ماه آخر
در هفته اول، 3 آزمون شبیه سازی شده را (شامل هر چهار مهارت) از کتاب 17 Cambridge Examination Papers در خانه برگذار کنید و اشکالات نهاییتان را برطرف کنید. بعد از آن در سه هفته آخر، در 3-6 آزمون آزمایشی شرکت کنید تا از نظر روانی کاملا برای آزمون آماده شوید.
نکات تکمیلی:
- بهتر است برای تسریع فرایند یادگیری با یک همآموز هماهنگ شوید و برنامه مطالعهتان را باهم پیش ببرید.
- گاهی اوقات برای دریافت بازخورد حرفهای و رفع اشکالات پنهانتان به یک مربی مراجعه کنید.
- بهتر است تمرینهای صحبت کردن و نوشتن خود را در کانال تلگرامیتان آرشیو کنید تا روند رشدتان را به صورت ملموس ببینید.
- حتما بعد از هر تست تمرینی به خودتان بازخورد تحلیلی بدهید؛ به بیانی دیگر سعی کنید ریشه اشکالاتتان را بیابید و در تمرینهای بعدی آنها را از بین ببرید.
- برای اینکه کار بازخورد دادن به مهارتهای نوشتن و صحبت کردن آسان شود حتما Band Descriptor های این دو مهارت را به دقت مطالعه کنید و از هر کدام چک لیستی برای بازخورد به خودتان بسازید ( یا اینکه از چک لیستهای آماده استفاده کنید)
- حتما به سایت Ieltsadvantage.com سری بزنید و از نکات ارزشمندی که درباره بخشهای مختلف آیلتس گفته شده بهره ببرید.
مرحله ششم: نگه داری آموختهها و اضافه کردن اندوختههای جدید
زمان موردنیاز: از لحظه شروع این مرحله تا آخر عمر
منابع مورد نیاز: محتواهای غیر آموزشی
وقتی به این مرحله برسید، تقریبا به همه اهداف زبانی خود دست پیدا کردهاید. البته این به این معنا نیست که دیگر جای پیشرفتی باقی نمانده؛ حتی اگر در یکی از آزمونهای بین المللی بالاترین نمره زبان را کسب کنید، بازهم چیزهایی هست که نمیدانید و میتوانید بیاموزید. اما از آنجایی که مهمترین موارد را فراگرفتهاید، دیگر نیاز جدیای به دانستن چیزهای جدید ندارید. در این شرایط سودمندترین استراتژی این است که سعی کنید ضمن نگهداری آموختههایتان، به مرور زمان دانش و توانش زبانیتان را بهبود ببخشید. در این مرحله دیگر نیازی به گزارش نویسی، تمرین متمرکز و مرور آموختهها نخواهید داشت؛ بلکه صرفا باید با تمرین غیر متمرکز روزانه در معرض زبان انگلیسی باشید و در هر فرصتی که پیش آمد از آن استفاده کنید.
با اینکه سلیقههای محتوایی افراد متفاوتاند، اگر ترجیح خاصی ندارید یا با من هم سلیقه هستید به شما پیشنهاد میکنم در این مرحله بیشتر وقت خود را صرف خواندن کتاب و شنیدن پادکست کنید. زیرا برای تقویت توانمندیهای زبانیتان در این سطح نیاز به محتواهای پرمغز و عمیق خواهید داشت و چنین محتوایی اکثرا در کتابها و پادکستها یافت میشود؛ علاوه بر آن با اینکار ضمن حفظ اندوختههای زبانیتان به یادگیرندهای مادام العمر تبدیل میشوید میشوید که روز به روز بر دانشاش چیزی افزوده میشود. همچنین اگر ارتباط خود را با دوست همآموز خود حفظ کرده باشید میتوانید هر از چندگاهی باهم گفت و گوی صوتی یا چت متنی داشته باشید؛ اگر هم کسی را ندارید که با او انگلیسی صحبت کنید، میتوانید با خودتان حرف بزنید و یا خطاب به خودتان بنویسید.
نکته: برای استفاده بهینه از زمان، وقتهای مرده روز را به شنیدن پادکست و بخشی از اوقات فراغتتان را به خواندن کتاب اختصاص دهید. همچنین گفت و گو با همآموز خود را تا جای ممکن به بعد از ظهر و نزدیک به شب موکول کنید زیرا اکثر افراد در این ساعت از کار فارغ میشوند و میتوانند به فعالیتهای شخصی بپردازند.نداند
نگاهی به آینده
به شما تبریک میگویم. بعد از حدود سه سال تلاش پیوسته امروز در جایگاهی هستید که رویای رسیدن به آن را داشتید؛ به خاطر این دستاورد بزرگ جشن بگیرید و به خودتان افتخار کنید. به احتمال زیاد در حال حاضر این سوال در ذهن شماست که «واقعا کار دیگری برای انجام دادن نیست؟» بگذارید اینطور پاسخ بدهم؛ زبان آموزانی که تا مرحله آخر پیش میروند به دو دسته تقسیم میشوند:
عدهای با خوشحالی به خاطر دستاوردشان پرونده زبانآموزی را میبندند و صرفا سعی میکنند با حفظ ارتباطشان با زبان آنچه فراگرفتهاند را حفظ کنند. این زبان آموزان ترجیح میدهند که وقت و انرژیشان را از این به بعد صرف رسیدن به اهداف دیگرشان در زندگی کنند. اما عده دیگری از زبانآموزان هم هستند که چنان شیفته یادگیری زبان و سبک زندگی خاص آن میشوند که نمیخواهند در این حد متوقف شوند و برای همین به دنبال چالشی جدید میگردند. برای زبان آموزان دسته دوم پیشنهادی دارم:
میتوانید به یادگیری زبانی دیگر فکر کنید. با تجربهای که در یادگیری زبان انگلیسی کسب کردید میتوانید زبانهای دیگر را هم به سرعت بیاموزید. شیوه یادگیری زبانهای دیگر کم و بیش با شیوه یادگیری زبان انگلیسی یکسان است. راه و روش یادگیری زبان انگلیسی تا حد زیادی به زبانهای دیگر قابل تعمیم است و تنها تفاوت ملموس در منابع است. برای پیدا کردن منابع هم صرفا باید با جست و جو در گوگل و یا پرسش از افراد متخصص هر زبان منابع مناسب خود تان را پیدا کنید. اینکه کدام زبان را برای یادگیری انتخاب میکنید کاملا بستگی به نیازها، خواستهها و علایقتان دارد؛ اما زبانهای اسپانیایی، فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی، به دلیل شباهت نسبی که به زبان انگلیسی دارند، گزینههای مناسبی برای زبان بعدیتان هستند.
اهمیت شخصی سازی
بازهم تاکید میکنم که برنامه پیشنهادیای که در اینجا میبینید بر اساس شرایط زبانیآموزی فرضی طراحی شده است. با اینکه سعی شده در تدوین این برنامه تا جای ممکن نیازها و خواستههای همه زبانآموزان در همه شرایط در نظر گرفته شود، بازهم نمی توان ادعا کرد که این برنامه برای «همه» زبان آموزان قطعا مفید خواهد بود. به همین دلیل باید بر اساس این برنامه نمونه، اصول برنامه ریزی و اشرافی که به شرایط خودتان دارید برنامه اختصاصی خودتان را بنویسید.
تا وقتی این کار را نکنید برنامه پیشنهادی نه تنها برایتان مفید نخواهد بود بلکه حتی ممکن است برای فرایند یادگیریتان آسیبزا هم باشد. شاید لازم باشد قسمتهایی از این برنامه را حذف کنید، تغییر دهید ویا حتی چیزهایی به آن اضافه کنید. شاید تصمیم بگیرید که از منابع دیگری استفاده کنید؛ شاید هم با تغییر ساعت مطالعه روزانهتان سرعت یادگیریتان را تندتر یا کندتر کنید. مهم این است که برنامه شما منطبق بر نیازها و خواستههایتان باشد. به یاد داشته باشید که هیچکس بهتر از خود شما، شما را نمیشناسد؛ بنابراین اگر شیوه درستِ برنامه ریزی کردن را بدانید، بهترین برنامه را فقط خودتان برای خودتان خواهید نوشت.
پینوشت
اگر بخواهم خلاصهای از تمام نکاتی که گفته شد ارائه دهم میگویم: در پاسخ به اینکه «چگونه زبان انگلیسی یادبگیریم؟» باید در نظر داشته باشیم که هیچ بهترین روشی برای یادگیری زبان وجود ندارد. تنها کاری که میتوان برای بهینه سازی یادگیری انجام داد، فراگیری اصول یادگیری موثر و تبدیل شدن به زبانآموزی مستقل است. از آنجایی که یک زبان آموز مستقل با راه و روش و منابع زبانآموزی آشنایی دارد، میتواند به بهترین شکل ممکن یادگیری خود را مدیریت کند و به نتیجه مطلوب خود برسد؛ چه در این راه با مربی پیش برود، چه بی مربی. اهمیت این نکته به قدری است که میتوان گفت زبانآموزان بالغ دو گروه هستند، گروهی مستقلاند و گروهی وابسته؛ آنهایی که وابستهاند بعید است به مطلوبشان برسند اما آنهایی که مستقلاند حتما به آنچه در ذهن دارند خواهند رسید.
در نوشتن این مقاله سعی من بر این بوده که تمام نکات لازم برای یادگیری زبان به صورت مستقل را منتقل کنم؛ البته قطعا نکات ریز و درشت دیگری هم هست که میتوان به این مقاله اضافه کرد، اما میتوانید مطمئن باشید که تمام نکاتی که برای شروعی قدرتمند در یادگیریزبان نیاز دارید در همین مقاله بیان شده است. بد نیست بدانید زمانی که خودم شروع به یادگیری زبان کردم، هیچکدام از چیزهایی که اینجا نوشتهام را نمیدانستم. تمام چیزی که در اینجا خواندید حاصل آزمون و خطاهای بسیار و کسب تجربه در مسیر یادگیری-یاددهی زبان بوده است. بنابراین اگر من بدون دانستن هیچکدام از این نکات توانستهام به جایگاه فعلیام برسم، شما با داشتن این همه آگاهی حتما به هدف خود خواهید رسید؛ به شرطی که در رسیدن به هدفتان تلاش و پشتکار داشته باشید.
وقت خوبی برای شروع کردن است؛
قدم در راه بگذارید و از سفر به دنیای شگفت انگیز زبان لذت ببرید.
هر سوالی که درباره زبانآموزی مستقل دارید همینجا از من بپرسید؛ در اسرع وقت پاسخ میدهم.
پیشنهادی برای شما
تا اینجا نکات زیادی درباره چگونگی یادگیری زبان آموختید، اما صرف دانستن شیوه یادگیری زبان باعث یادگیری زبان نمیشود؛ باید آنچه آموختهاید را در عمل به کار بگیرید تا نتیجه حاصل شود. قطعا اهمیت عمل به دانستهها برای ایجاد تغییر مثبت بر کسی پوشیده نیست، اما گاهی موانعی سبب میشوند نتوانیم آن طور که میخواهیم به آنچه میدانیم عمل کنیم. یکی از مهمترین عواملی که مانع عمل است، فراموش کردن آموختههاست. مطمئن باشید اگر به یک بار مطالعه کردن این مقاله اکتفا کنید، به سرعت آنچه آموختهاید را فراموش خواهید کرد. برای همین از شما دعوت میکنم که رسانههای من را دنبال کنید تا در گذر زمان این مطالب در قالب آموزشهای کوچک برایتان مرور شود. این کار برای شما مزایای دیگری هم دارد از جمله:
یادآوری مهمترین نکات زبانآموزی مستقل
ایجاد وتقویت انگیزه برای شروع یا ادامه یادگیری
تقویت عمل گرایی و بهرهوری
یادگیری نکات کاربردی جدید
خبردار شدن از جدیدترین محصولات آموزشی من
رسانههای من:
فهرست منابع
این مقاله حاصل جمع تجربیاتم در مسیر یادگیری-یاددهی زبان و مطالعه آثار افراد مطرح حوزه آموزش زبان چه در فضای آکادمیک و چه در فضای حرفهای است. طبیعتا اسم بردن از همه اساتید، همکاران، و زبانآموزانی که به نوعی در شکل گیری مدل ذهنیام نقش داشتهاند در این مقال نمی گنجد، بنابراین سخن را با ذکر مهمترین کتاب هایی که راهنمایم بودهاند به پایان میرسانم.
The Art and Science of Learning Languages | Amorey Gethin
How to Teach English | Jeremy Harmer
How to Speak Any Language | Alex Rawlings
Fluent Forever | Gabriel Wyner
How to Teach Vocabulary | Scott Thornbury
Fluent in 3 Months | Benny Lewis
The Study of Language | George Yule
How to Teach Grammar | Scott Thornbury
Principles of Language Learning and Teaching | H. Douglas Brown
How to Teach Speaking | Scott Thornbury
Teaching by Principles | H. Douglas Brown & Heekyeong Lee
How to Teach Writing | Jeremy Harmer
Techniques and Principles in Language Teaching | Diane Larsen-Freeman & Marti Anderson
How to Teach for Exams | Sally Burgess & Katie Head
Teaching and Learning The English Language | Richard Badger
How to Teach English with Technology | Gavin Dudeney & Nicky Hockly
The Practice of English Language Teaching | Jeremy Harmer
Learning Teaching | Jim Scrivener
How to Teach Pronunciation | Gerald Kelly
How to Teach Listening | JJ Wilson
تاریخ انتشار: 11 آبان 1400
تاریخ روزآمد شدن: 22 آبان 1401
Howdy! I know this is kinda off topic however I’d
figured I’d ask. Would you be interested in trading
links or maybe guest writing a blog post or vice-versa? My website covers a lot
of the same subjects as yours and I believe we could
greatly benefit from each other. If you might be interested feel free to shoot me an email.
I look forward to hearing from you! Terrific blog by the way!
سلام خدمت استاد گرامی
مقاله شما بسیار جامع و مفید بود. اینکه به بعد استقلال یادگیری زبان هم پرداختید ارزش آموزش شما رو دوچندان می کند.
با آرزوی موفقیت و تندرستی برای شما
سلام آقای آویان. ماشاءالله خیلی طولانی بود و من هم شیرااااازی، همشو نخوندم. مشاوره میخوام. ممنون
سلام آقای آویان مقاله تون بسیار آموزنده بود ولی خیلی طولانی بود و خواننده را مجبور به سطحی خواندن میکرد من استفاده کردم نیاز به دوباره خوانی ونت برداری دارم که از حجم زیاد بتونم بهینه دریافت ویاد بگیرم
Güzel bir yazı, arkadaşlarımla paylaştım.
با عرض سلام.
طبیعتاً زمان بسیاری لازم بود تا همه ی این مطالب به شیوه مناسب و کارا کنار هم قرار بگیرند. تشکر بابت مطالبی که به صورت رایگان در اختیار زبان آموزان قرار دادید. همانطور که شما ذکر کردید، برای آموزش زبان به تعداد زبان آموزان راه وجود دارد و هر شخصی تنها با صرف زمان و هزینه به این مهم دست پیدا خواهد کرد.
امیدوارم که موفق باشید و آپدیت بعدی منجر به چاپ کتاب “روش عملی آموختن زبان انگلیسی به صورت مستقل” باشد.
سلام شیوا خانم،
سپاس از لطف و محبت شما 🌻